ریختن آب در باک هواپیما راهکار خاموش کردن آتش بوئینگ

4:10 - 01 فروردين 1397
کد خبر: ۳۹۹۷۵۵
هر کاری می‌کردیم آتش هواپیما خاموش نمی‌شد. آتش تا رودخانه کن رفته بود.
آتش گرفتن هواپیمابه گزارش خبرنگار گروه جامعه ، ساعتی پیش خورشید آخرین روز فروردین ۸۴ غروب کرده و اینک در آغاز شب "محمد رضا صامت" فرمانده ایستگاه ۸۱ آتش نشانی و خدمات ایمنی در محوطه ایستگاه به آسمان پرستاره نگاه می‌کند. ناگهان بر می‌گردد و به داخل ساختمان خیره می‌شود. زنگ حریق به صدا در آمده و سکوت ایستگاه با قدم‌های محکم و سریع آتش نشانان در هم شکسته است.

فرمانده به سرعت به سمت بی سیم می‌دود تا قبل از هر حرکتی با دریافت اطلاعات اولیه برای حرکت آماده شود. در این فاصله آتش نشانان در حال پوشیدن لباس به سوی خودرو‌ها می‌دوند.

کاردان پشت فرمان خودروی پیشرو انتظار می‌کشد و لحظه‌ای بعد فرمانده در حال صحبت با بی سیم دستی سوار می‌شود و فرمان حرکت می‌دهد.
 
-حادثه خروج هواپیما از باند. میریم فرودگاه.
 
خودرو‌ها به دنبال یکدیگر از ایستگاه خارج می‌شوند، در حالیکه فرمانده به ارتباط خود با فرماندهی ادامه می‌دهد.

- ایستگاه‌های ۸ و ۳۴ به محل اعزام شدن. با توجه به بعد فاصله احتمالا شما زودتر می‌رسین.

- حادثه دقیقا کدوم قسمت فرودگاه اتفاق افتاده؟

- هواپیمای ۷۰۷ سا‌ها به علت عمل نکردن سیستم ترمز انتهای باند بعد از موانع توری و خاکی روی رودخانه کن متوقف شده.

- وضعیت مسافرای هواپیما رو هم اعلام میفرمایین؟
 
- بیشتر مسافرا خارج شدن. احتمالا تا الان هواپیما کاملا تخلیه شده.

برخلاف شلوغی آغاز شب، نیروی ایستگاه ۳۸ پیش از ایستگاه‌های دیگر به ورودی هواپیمایی "ساها" می‌رسد. هماهنگی با حراست فرودگاه چندان طول نمی‌کشد. دقیقه‌ای بعد یکی از کارکنان، به عنوان راهنما، نیروی آتش نشان را از ورودی ویژه‌ای که به باند فرودگاه منتهی می‌شود، هدایت می‌کند و خودرو‌ها به دنبال یکدیگر پیش می‌روند.

در فاصله‌ای که خودرو‌ها از کنار غول‌های آهنی مستقر در باند می‌گذرند، داخل خودروی پیشرو، فرمانده به تجربه پیشین خود می‌اندیشد.

حدود ۶ سال پیش در حادثه برخورد دو هواپیما او به عنوان مسئول گروه حریق و نجات از ایستگاه ۲۷ به همین مکان اعزام شده بود.
 
گویی همین دیروز بود که هواپیمای c۱۳۰ با کلیه خدمه و مسافرانش در آتش می‌سوخت و هواپیمای بوئینگ نیز از قسمت بال چپ دچار ریزش بنزین و آتش سوزی شده بود.

صدای مسئولان آن روز فرودگاه هنوز در گوشش زنگ می‌زند که پیاپی آتش نشانان را از بیم انفجار هواپیما به دور شدن از محل حریق تشویق می‌کردند. حادثه تلخی بود، اما برای محمد رضا صامت تجربه‌ای موفق به حساب می‌آمد، زیرا نیروی تحت فرماندهی او، موفق به اطفاء حریق شده و مورد تشویق قرار گرفته بودند.

آتش خاطره به آتش واقعی پیوند می‌خورد. خودرو‌ها به فاصله ۵۰۰ متری هواپیمای ۷۰۷ سا‌ها می‌رسند و فرمانده با یک نگاه موقعیت را به خوبی درک می‌کند. هواپیما از سمت بال شعله ور است و نور زیاد ناشی از شعله‌ها محیط را روشن کرده است. نوک هواپیما از روی رودخانه کن گذشته و آتش در قسمت بال چپ از سمت موتور به طرف بدنه در حال گسترش است. خودرو‌های فرودگاهی به تعداد زیاد با فاصله ایمن در اطراف هواپیما صف کشیده اند، اما عملیاتی در جریان نیست.

هواپیما به آرامی در آتش می‌سوزد و هیچکس برای خاموش کردن آتش اقدام نمی‌کند.

خودرو‌های آتش نشانی توقف می‌کنند. فرمانده به سرعت پیاده می‌شود و در حالی که با نگاه اطراف را می‌کاود با فرماندهی تماس می‌گیرد.
- استحضار داشته باشین ما در محل حادثه ایم و هواپیما از باند خارج شده و موتورش شعله وره. ظاهرا مسافر‌ها تخلیه شدن. همزمان یکی از مسئولان فرودگاه به فرمانده نزدیک می‌شود.

- احتمال میدیم کسی داخل هواپیما نباشه. وضعیت ناجور بود. نتونستیم آمار بگیریم. متاسفانه چند نفری توی رودخانه کن غرق شدن.
 
فرمانده به طرف هواپیما می‌رود و دستور کشیدن لوله را صادر می‌کند. - لوله کشی رو شروع کنین. سریع‌تر بچه‌ها سریع تر.

آتش نشانان با مهارت دست به کار می‌شوند؛ و به دستور فرمانده با حداقل نفرات به هواپیما می‌رسند. در این فاصله فرمانده از روی بال به طرف موتور‌ها می‌رود. آتش زیاد است و بر اثر ریزش بنزین، حاشیه رودخانه هم درگیر حریق شده است. فرمانده به سرعت بازمی گردد.

-همه خاموش کننده‌ها رو لازم داریم. شما آب رو آماده کنید. 

در مدت زمانی اندک، دو تن از آتش نشانان با خاموش کننده‌هایی که در دست دارند به سوی فرمانده می‌آیند و لحظه‌ای بعد هر سه نفر کنار موتور‌ها ایستاده اند. فرمانده خاموش کننده‌ها را تقسیم می‌کند و دستور می‌دهد که از بالا، پایین و عقب موتور به آتش حمله کنند.

-حاضرین بچه ها؟ با احتیاط یه خورده برو جلوتر. خوبه. شروع می‌کنیم. حالا. از سه جهت پودر با شدت به موتور هواپیما شلیک می‌شود و هر لحظه آتش فروکش می‌کند. اما به محض اینکه چند ثانیه می‌گذرد به علت ریزش بنزین و گرمای محیط داخل موتور، آتش از سمت دیگر آن زبانه می‌کشد. هر سه نفر با قدرت تمام برای مهار آتش تلاش می‌کنند. فرمانده چنان به آتش خیره شد که گویی هیچ صدایی نمی‌شنود.

در برابر چشمان او از پس هرم آتش انسان‌های منتظر و نگران دیده می‌شوند که به مهارت و تجربه او امید بسته اند. صورت آتش نشان‌ها بر اثر گرمای شدید گل انداخته است. چشمان خود را تنگ‌تر می‌کنند و ته مانده پودر خاموش کننده را روی آتش می‌پاشند. 

خاموش کننده‌های خالی را برمی گردانند و روی زمین خاکی کنار بال هواپیما به زمین می‌گذارند. سه راهی آماده شده و دو سر لوله به سمت بال و موتور هواپیما هدایت می‌شود. فرمانده امیدوار است که آب بتواند محیط حریق از جمله موتور هواپیما را سرد کند تا آتش فرو نشسته، دوباره شعله نکشد. نیرو‌های اعزامی از ایستگاه ۸ و ۳۴ با فاصله اندکی از هم به محل می‌رسند و فرماندهان هر دو گروه برای رایزنی به سراغ فرمانده صامت می‌آیند.

-صلاح اینه که خودرو‌ها سری بشن تا آب کافی به سه راهی برسه. با چهار تا سرلوله هواپیما و موتور رو خنک می‌کنیم.

با رسیدن نیروی کمکی حجم فعالیت گسترده‌تر می‌شود، اما متاسفانه با چهار سرلوله و حتی پاشیدن کف نیز آتش خاموش نمی‌شود و موتور‌ها هر بار از سمت دیگری شعله می‌کشند. در این فاصله چند تن از فرماندهان و مدیر عامل آتش نشانی نیز به محل رسیده اند. "حاج اصغر عبدی" فرمانده عملیات منطقه پنج ضمن صحبت با فرمانده صامت به راه کار مناسبی اشاره می‌کند.

-آقا! مگه موقع خاموش کردن ماشین‌ها آب توی باک نمی‌ریزیم؟ اینجا هم همین کارو بکنین بنزین میاد بالا، به جای بنزین آب ریزش می‌کنه.

پیشنهاد تعیین کننده‌ای است. هیچکس مخالفتی نمی‌کند و در یک چشم به هم زدن آتش نشانان با تبر به ورودی‌های باک بنزین هواپیما هجوم می‌برند. چند لحظه بعد با پهنای سر تبر هر سه درب باک را می‌گشایند و سه آتش نشان با سرلوله‌های گالکسی دویست لیتری آب را به داخل باک هواپیما می‌فرستند. از سمت دیگر همچنان لوله‌ها با حجم عظیم آب به خنک کردن موتور و بدنه هواپیما ادامه می‌دهند.
 
مدت زیادی نمی‌گذرد که آب در قسمت پایین باک جای بنزین را می‌گیرد و به جای بنزین آتش افروز، آب از خروجی‌ها بیرون می‌زند و آتش فرو می‌نشیند.
 
فرمانده نفسی به راحتی می‌کشد و به خودروی آتش نشانی تکیه می‌دهد. تازه مدیر عامل آتش نشانی را می‌بیند که از آغاز عملیات در محل حضور داشته است. مدیر عامل پیش می‌آید و با چشمانی که از خوشحالی برق می‌زند، دستش را به سوی فرمانده دراز می‌کند.

-خسته نباشی آقای صامت. گفتم همه بچه‌ها رو تشویق کنن. -وظیفه است حاج آقا خیلی ممنون.

مدیر عامل لبخندی می‌زند و پیش از رفتن، نگاهی مهربان به او می‌اندازد. فرمانده به همکارانش نگاه می‌کند که اینک برای بازگشت به ایستگاه آماده شده اند.
 


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *