سرماخوردگی ساده چگونه جان پسربچه مازنی را گرفت؟/ اعتراف زن خیانتکار به قتل شوهر/ 50 ضربه چاقو برای قتل بچه 11 ساله

18:30 - 11 بهمن 1396
کد خبر: ۳۹۲۷۰۳
در بسته اخبار حوادث اخباری از ماجرای مرگ پسربچه مازنی بر اثر سرما خوردگی، اعتراف زن خیانتکار به قتل شوهر و 50 ضربه چاقو برای قتل بچه 11 ساله می خوانیم.

سرماخوردگی جان پسربچه مازنی را گرفت/ اعتراف زن خیانتکار به قتل شوهر/ 50 ضربه چاقو برای قتل بچه 11 سالهبه گزارش گروه فضای مجازی ،  در بسته اخبار حوادث اخباری از ماجرای مرگ پسربچه مازنی بر اثر سرما خوردگی، اعتراف زن خیانتکار به قتل شوهر و 50 ضربه چاقو برای قتل بچه 11 ساله می خوانیم.

 

افشای راز دستور قتل همسر در خیابان جمالزاده

میزان نوشت: راز قتل مرد میانسال و سوزاندن جسدش با دستگیری همسرش و مرد غریبه پس از یک سال فاش شد.

روز 23 دی ماه سال گذشته خانم جوانی با مراجعه به کلانتری ۱۴۸ انقلاب به مأموران اعلام کرد: همسرم به نام مهدی ۴۰ ساله صبح امروز از خانه برای رفتن به محل کارش در جاده مخصوص کرج، از خانه خارج شد و پس از آن پاسخگوی تماس‌های تلفنی من نبود.

با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع "فقدان افراد" و به دستور بازپرس شعبه چهارم دادسرای ناحیه ۲۷ تهران، پرونده  در اختیار اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.

با آغاز رسیدگی به پرونده و در شرایطی که همسر فقدانی به نام "لیلا" 35 ساله در اظهاراتش مدعی بود که از فقدانی هیچ گونه اطلاعی ندارد، کارآگاهان در تحقیقات پلیسی از محل کار لیلا واقع در یک شرکت خصوصی اطلاع پیدا کردند که وی با یکی از همکارانش به نام "خلیل" 37 ساله طرح دوستی ریخته؛ لذا، تحقیقات در خصوص ارتباط این دو نفر در دستور کار کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت و پس از یک سلسله اقدامات پلیسی، کارآگاهان اطلاع پیدا کردند که خلیل همزمان با طرح شکایت لیلا در محدوده محل زندگی فقدانی (محدوده خیابان جمال زاده شمالی) حضور داشته است.

در ادامه، مشخصات خودرو سواری متعلق به فقدانی که بنا بر اظهارات همسر و دیگر اعضای خانواده اش از آن جهت رفتن به محل کارش استفاده می‌کرد، در سیستم جامع پلیس ثبت و پس از گذشت مدت کوتاهی مشخص شد که خودرو به صورت پارک شده در یک پارکینگ عمومی در شهرستان کیانشهر شناسایی شده است.

همزمان با کشف خودرو متعلق به فقدانی در شهرستان کیانشهر، کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی با بررسی سوابق پرونده‌های فقدان افراد در سیستم جامع پلیس اطلاع پیدا کردند که جسد سوخته‌ای در بیابان‌های نطنز در شهرستان بادرود توسط تعدادی از اهالی محل پیدا شده و در حال حاضر پرونده‌ی آن تحت عنوان "کشف جسد ناشناس" در پلیس آگاهی شهرستان مربوطه در حال رسیدگی است.

با اعزام کارآگاهان به شهرستان بادرود و بررسی جسد کشف شده، هویت فقدانی شناسایی و با توجه به شواهد و دلایل بدست آمده در خصوص ارتکاب جنایت پرونده با موضوع "قتل عمـد" تشکیل و  ادامه رسیدگی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.

با انجام سلسله اقدامات پلیسی و جمع بندی اطلاعات بدست آمده در خصوص مشارکت احتمالی خلیل در ارتکاب جنایت، وی دستگیر و به اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ منتقل شد. در شرایطی که خلیل در تحقیقات اولیه منکر هرگونه اطلاع از جنایت و همچنین ارتباط با همسر مقتول شده بود، کارآگاهان اداره دهم ویژه قتل با بررسی تصاویر بدست آمده از دوربین‌های مداربسته‌ محل کشف خودرو مقتول موفق شدند او را شناسایی کنند.

در ادامه با ارائه مستندات جدید، خلیل که چاره‌ای جز اعتراف و بیان حقیقت نداشت، صراحتا به داشتن ارتباط با همسر مقتول و مشارکت در جنایت اعتراف کرد.

خلیل در اعترافاتش به کارآگاهان گفت: لیلا از من خواسته بود که برای چند ماه همسرش را در محل ناشناس حبس و نگهداری کنم.روز 22 دی به در منزل مقتول در خیابان جمال زاده شمالی رفتم؛ برابر هماهنگی قبلی، لیلا در خانه را باز کرده بود؛ من وارد خانه شدم؛ لیلا قبل از آمدن من، همسرش را با داروی خواب آور بیهوش کرده بود. زمانیکه بالای سر مقتول رسیدم، به نظر فوت کرده بود؛ او را بسته بندی کرده و داخل ماشین گذاشتم؛ داخل ماشین بود که اطمینان پیدا کردم، مقتول فوت کرده؛ جسد را به بیابان‌های نطنز برده و پس از انتقال جسد به داخل یک گودال، آن را آتش زدم؛ قصد فروش ماشین مقتول را داشتم؛ ماشین را به ایرانشهر برده و پس از آن به تهران آمدم.

با اعتراف صریح خلیل به مشارکت در جنایت، همسر مقتول دستگیر و به اداره دهم ویژه قتل منتقل شد؛ لیلا در اعترافاتش عنوان کرد: به هیچ عنوان ارتکاب جنایت توسط من انجام نشده و زمانی که خلیل وارد خانه شد، مرا به داخل اتاقی هدایت کرد؛ پس از آن به همراه یکی از دوستانش، همسرم را از خانه خارج کردند. با توجه به اظهارات جدید لیلا، تحقیقات از "خلیل" در خصوص حضور افرادی دیگر در محل جنایت در دستور کار قرار گرفت و او به ناچار به همراهی یکی از دوستانش به نام "سهیل" در انتقال مقتول به خارج از خانه و محل کشف جسد اعتراف کرد.

با شناسایی "سهیل" به عنوان سومین متهم پرونده، او روز گذشته در شهرستان کرج شناسایی، دستگیر و به اداره دهم منتقل شد.

سهیل در اعترافاتش ضمن اعتراف صریح به همراهی در انتقال مقتول، در اظهاراتی متفاوت به کارآگاهان گفت:قرار شد تا در ازای مبلغی مناسب، همراه خلیل شویم؛ خلیل ابتدا وارد آپارتمان شد و پس از مدت کوتاهی من نیز به دنبال وی وارد خانه شدم؛ زمانیکه وارد آپارتمان شدم، مقتول به حالت نیمه بیهوش روی زمین افتاده بود، اما هنوز زنده بود؛ پس از بستن دست و پای مقتول، دو نفری مقتول را به داخل ماشین شخصی اش منتقل کرده و پس از آن به راه افتادیم.

سهیل در ادامه اعترافاتش به کارآگاهان گفت: در طول مسیر، هر نیم ساعت، خلیل سرنگی را به مقتول تزریق می‌کرد؛ خلیل مدعی بود که داروی بیهوشی است.

سهیل در اعترافاتش با معرفی یکی از دوستانش به نام فرشاد عنوان داشت: از آنجائی که ماشین ندارم، به همراه یکی از دوستانم به نام فرشاد که ماشین ۲۰۶ داشت به تهران آمدم؛ پس از آن، در زمان انتقال مقتول به خارج از تهران را داشتیم، فرشاد از ما جدا شد و من به همراه خلیل به راه افتادیم.

با توجه به حضور فرشاد در محل سکونت مقتول، او نیز  دستگیر و جهت تحقیقات در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.

سرهنگ کارآگاه حمید مکرم، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، با اعلام این خبر گفت:تحقیقات در این پرونده در مراحل مقدماتی قرار داشته و متهمان با قرار بازداشت موقت و برای بررسی صحت اظهاراتشان در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفتند.

 

صدور کیفرخواست برای قاتلی که با ۵۰ ضربه چاقو پسر ۱۱ ساله را کشت

مقتول را به بهانه دیدن کبوتر، به خانه‌ام کشاندم و سپس در فرصتی مناسب با ضربات متعدد چاقو، وی را کشتم، در نهایت جسد را ... .

17 شهریور ماه سال جاری پسر 11 ساله‌ای به نام ابوالفضل که برای بازی با دوستانش از خانه خارج شده و به پارکی حوالی خانه خود در میدان رازی رفته بود، ناپدید شد و دیگر به منزلشان بازنگشت.

 

به دنبال مفقود شدن ابوالفضل، پدر وی با حضور در اداره آگاهی و دادسرای امور جنایی تهران فقدان پسرش را اعلام کرد.

پس از ثبت فقدان ابوالفضل، تیمی از کارآگاهان اداره آگاهی با دستور قاضی دشتبان؛ بازپرس امور جنایی تهران برای یافتن ابوالفضل دست به کار شده و در تحقیقات اولیه با به دست آوردن سرنخهایی متوجه شدند پسر بیست و سه ساله‌ای به نام علی که حوالی محل مفقود شدن ابوالفضل سکونت دارد،‌ وی را ربوده است.

سرانجام کارآگاهان علی را بازداشت کرده و وی در همان ابتدا به قتل ابوالفضل اعتراف کرد و درباره انگیزه‌اش گفت: در کودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفتم، چون ابوالفضل مرا به یاد دوران کودکی‌ام می‌انداخت، گمان کردم که ممکن است او هم مانند من گرفتار شود و تا آخر عمرش آزار ببیند و عصبی و بیمار شود.

وی افزود: به همین خاطر او را به بهانه دیدن کبوتر، به خانه‌ام کشاندم و سپس در فرصتی مناسب با ضربات متعدد چاقو، وی را کشتم، در نهایت جسد ابوالفضل را به کمک برادرم داخل چمدانی گذاشته و جسد را حوالی جاده قم ـ تهران رها کردیم.

به دنبال اعتراف قاتل، کارآگاهان در محل رها شدن جسد حضور پیدا کرده و جسد ابوالفضل به پزشکی قانونی منتقل و در بررسی‌ها مشخص شد با ضربات متعدد چاقو به نقاط مختلف بدن (بیش از 50 ضربه) به قتل رسیده است.

قاتل پس از این اظهارات برای بررسی وضعیت روحی و روانی با دستور بازپرس پرونده به پزشکی قانونی منتقل شد که کارشناسان پزشکی قانونی پس از معاینه وی اعلام کردند متهم در زمان جنایت دچار جنون نبوده و از سلامت روانی برخوردار بوده است، اما متهم به این نظریه اعتراض کرد و بار دیگر در کمیسیون سه نفره پزشکی قانونی مورد معاینه قرار گرفت و این بار نیز سلامت روانی وی تأیید شد، اما مجدداً به نظریه کارشناسان پزشکی قانونی اعتراض کرد.

در نهایت قاتل ابوالفضل بار دیگر در پزشکی قانونی حاضر شد و توسط کمیسیون پنج نفره کارشناسان پزشکی قانونی مورد معاینه قرار گرفت و بار دیگر سلامت روانی وی توسط کارشناسان پزشکی قانونی تأیید شد.

محمد شهریاری؛ سرپرست دادسرای امور جنایی تهران با اعلام صدورکیفرخواست برای این پرونده به خبرنگار حوادث تسنیم گفت: با پایان یافتن مراحل تحقیقات در دادسرا، قرار جلب به دادسرا و کیفرخواست برای این پرونده صادر شد و متهم به زودی برای محاکمه در دادگاه کیفری یک استان تهران حاضر می‌شود.

 

مرد همسرکش: حشیش کشیدم و متوهم شدم، دست به چاقو بردم

روزنامه خراسان نوشت: بامداد یازدهم دی ، همسایگان یک زوج جوان در بولوار آموزگار مشهد با شنیدن فریادهای دلخراش زن همسایه، از واحدهای آپارتمانی بیرون آمدند .

 همسایگان که از ساعتی قبل درگیر ماجرای تهدید و ایجاد رعب و وحشت توسط مرد 27 ساله بودند، با دیدن چاقوی خون آلود در دست «وحید» (همسایه طبقه اول) بلافاصله با پلیس و اورژانس تماس گرفتند.

  دقایقی بعد گشت پلیس به محل حادثه رسید اما با دیدن وضعیت وحشتناک در محل، تقاضای نیروی کمکی کرد. ماموران انتظامی که مرد جوان را در حال خودزنی دیدند با کشیدن سلاح و استفاده از اسپری، فرصت اقدامات خطرناک بعدی را در حالی از وی گرفتند که او همسر 25 ساله اش را به طرز هولناکی به قتل رسانده بود.

لحظاتی بعد «وحید» به بیمارستان شریعتی مشهد انتقال یافت و مورد مداوا قرار گرفت.

 با اعلام این حادثه دلخراش به بازپرس ویژه قتل عمد، عازم بیمارستان شد. بررسی های مقدماتی بیانگر آن بود که زن 25 ساله با وارد آمدن ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده است.

این در حالی بود که آثار خودزنی و خراشیدگی روی شکم مرد 27 ساله نیز نمایان بود. تحقیقات مقدماتی مقام قضایی  نشان می داد: «وحید» در پی بروز اختلافات خانوادگی و با چاقو همسرش را از پشت سر هدف قرار داده و به طرز وحشتناکی به قتل رسانده است. در همین حال بازپرس ویژه قتل عمد با صدور دستور انتقال جسد زن 25 ساله به پزشکی قانونی، از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی نیز خواست بررسی های خود را درباره چگونگی وقوع این حادثه ادامه دهند.

 پس از بهبودی نسبی متهم به قتل، وی در حالی که حلقه های قانون بر دستانش سنگینی می کرد با دستور قاضی میرزایی به محل وقوع جنایت، هدایت شد تا جزئیات این قتل هولناک را مقابل دوربین قوه قضاییه فاش کند!

متهم این پرونده جنایی با تفهیم مواد قانونی از سوی بازپرس ویژه قتل عمد که مواظب اظهارات خود باشد و حقیقت ماجرا را بازگو کند، بعد از معرفی کامل خود گفت: از مدتی قبل دچار بیماری روحی بودم. پزشک معالج به همسرم گفته بود که باید مرا در بیمارستان روان پزشکی ابن سینای مشهد بستری کند. این در حالی بود که مدت اجاره واحد آپارتمانی در طبقه اول تمام شده و قرار بود ما به طبقه همکف نقل مکان کنیم.

در حال جمع آوری اسباب واثاثیه منزل بودیم و همسرم تصمیم داشت صبح روز بعد مرا به مرکز روان پزشکی معرفی کند. در همین حال من احساس می کردم افرادی در تعقیب من هستند و می خواهند مرا به بیمارستان ببرند! از سوی دیگر نیز همسرم برای جمع کردن لوازم منزل کمک نمی کرد به این خاطر با یکدیگر به جر و بحث پرداختیم! در همین لحظه من دختر هفت ماهه ام را به آغوش گرفتم و با برداشتن چاقوی بزرگ به در منزل همسایه روبه رویی رفتم و از آن ها خواستم تا به اورژانس زنگ بزنند و بگویند که حال زنم خوب نیست!! ولی آن ها این کار را نکردند! در این هنگام به طبقه همکف رفتم و بعد از کشیدن حشیش، دوباره بازگشتم. دچار توهم شده بودم که همسرم را با چاقو به قتل رساندم!

  یکی از همسایگان این متهم نیز در مراحل تحقیقات این پرونده جنایی به قاضی میرزایی گفت: آن ها زوج آرامی بودند و هیچ گونه مزاحمتی برای همسایگان ایجاد نمی کردند اما آن شب در منزل جشن تولد بر پا بود بعد از رفتن مهمانان جشن، ناگهان «وحید» با چاقو ما را تهدید کرد که با اورژانس تماس بگیرید! ما هم ترسیده بودیم! به او گفتم اجازه بده به خانه شما بیایم تا مشکل را حل کنیم! اما او گفت: موضوع خانوادگی است و به شما ربطی ندارد!

همسایه متهم به قتل ادامه داد: او با چاقو محکم به در و دیوار می کوبید و ما سعی داشتیم همسر او را از معرکه خارج کنیم ولی او همسرش را به داخل منزل کشید! در این هنگام ما با اورژانس و پلیس تماس گرفتیم اما او همسرش را به شدت با چاقو مجروح کرده بود! وقتی پلیس به محل رسید و اسلحه را به سمت او نشانه رفت به ناچار چاقویش را انداخت که بعد کارآگاهان آن را ضمیمه پرونده کردند.

 

لحظه‌های تلخ مرگ پسربچه در آغوش پدر در بیمارستان شهر نور

ایران نوشت: پسرک هشت ساله که به‌ دلیل سرماخوردگی به‌ بیمارستان انتقال یافته بود پس از ویزیت و تزریق دارو، ناباورانه درآغوش پدرش جان باخت.

محمدکاظم صالحی پدر آرتین هشت ساله درباره مرگ دلخراش فرزندش با چشمان اشکبار گفت: تقریباً حدود ساعت چهار صبح دوشنبه نهم دی، پسرم وهمسرم را به‌ دلیل سرماخوردگی به بیمارستانی در شهرستان نورانتقال دادم. پس از پرداخت هزینه به پذیرش بیمارستان، همراه فرزند و همسرم با اتاق خالی پزشک کشیک مواجه شدیم، تا اینکه پزشک را بعد از چند دقیقه درحالی در ایستگاه پرستاری اورژانس پیدا کردم که خواب بود. وی پس از بیدار شدن، فرزند و همسرم که هر دو سرما خورده بودند، معاینه و برایشان دارو تجویز کرد. پس از تهیه دارو و تزریق دو آمپول به فرزندم راهی خانه شدیم،اما بعد از نیم ساعت «آرتین» دچار تنگی نفس شد که دوباره ما به بیمارستان بازگشتیم و به جست‌و‌جوی پزشک پرداختم تا فرزندم را معاینه کند.

پزشک بعد از معاینه گفت؛ پسرم با مشکلی در مجرای تنفسی مواجه شده و باید توسط پزشک متخصص، ویزیت و معاینه شود. پرستار با متخصص اطفال که آن شب کشیک بود تماس گرفت. متأسفانه ۲۵ دقیقه طول کشید تا پزشک متخصص اطفال در بیمارستان حضور یابد. در این مدت ۱۳ بار از تیم درمانی در خواست کردم تا به وضعیت فرزندم رسیدگی کنند، چرا که آرتین در نفس کشیدن بشدت مشکل داشت، اما دریغ از حتی یک بار توجه پزشک یا پرستاران اورژانس.

متخصص اطفال حدود ساعت ۵:۲۵ دقیقه بربالین فرزندم حاضر شد و با وجود اینکه آرتین تنگی نفس شدید داشت و شرایط خوبی نداشت خیلی سطحی فرزندم را معاینه کرد و دستور بستری‌اش در بخش اطفال را داد. همچنین گفت که وضعیت جسمانی آرتین زیاد وخیم نبوده و نیاز به انتقال به بیمارستان تخصصی‌تر نیست. سپس بدون تجویز دارو یا هر کاری که مشکل فرزندم را حداقل تا حدی برطرف کند، اظهارداشت که صبح برای معاینه مجدد خواهد آمد.

این درحالی بود که به جرأت می‌توانم بگویم تنها یک دقیقه برای معاینه آرتین زمان گذاشت و مابقی زمان را سرگرم دستور بستری بود.و زمانی که من در حال پیگیری پذیرش پسرم برای بستری شدن بودم، یعنی ساعت ۵:۳۲ دقیقه بیمارستان را ترک کرد.

بعد از خروج پزشک، پرستار بخش اورژانس گفت؛ فرزندت را بغل کن و به بخش اطفال منتقل کن که بعد از پنج دقیقه انتظار در راهرو بخش اطفال، پرستار ما را به اتاقی راهنمایی کرد و دستگاه بخور سرد به اتاق آوردند. من و همسرم لوله دستگاه را طبق دستور پرستار جلوی صورت بچه نگه داشتیم که نه تنها هیچ علائم بهبودی در آرتین حاصل نشد بلکه تنگی نفس حادتر شد و هر لحظه حال آرتین وخیم‌تر می‌شد.

بلافاصله از پرستار و پزشک در خواست کمک کردم اما متأسفانه دراوج ناباوری و بهت زدگی، ساعت ۶ صبح فرزندم در آغوشم جان داد. بعد از دو دقیقه تعدادی پرستار و پزشک در بخش اطفال حاضر شدند تا عملیات احیای پزشکی را انجام دهند، اما دیگر فایده‌ای نداشت. متأسفانه تیم درمانی پیکر بی‌جان فرزندم را به صورت نمایشی روی تخت به همراه سرم و چند پرستار و پزشک به بخش‌ آی سی یو بردند، به طوری که می‌توان گفت حدود ساعت ۶:۳۷ دقیقه صبح جسد فرزندم را زیر دوربین بخش برده و دوباره روی جسد بی‌جان فرزندم به‌ صورت نمایشی عملیات احیا را با حضور پزشک انجام دادند. سرانجام حدود ساعت ۸:۳۰ دقیقه صبح اعلام کردند که فرزندم فوت کرده است.

بلافاصله بعد از این حادثه به مراجع قضایی مراجعه و علیه تمامی تیم درمانی بیمارستان شکایت کردم که موضوع در حال پیگیری است.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *