انتقام دختر جوان از خواننده رپ/ محاکمه همدست ژان والژان پس از رهایی از قصاص/ مرگ خانم دکتر اسیدپاش در خانه اش

18:45 - 02 شهريور 1396
کد خبر: ۳۴۲۰۹۳
دسته بندی: جامعه ، عمومی
قتل پدر و پسر در تبریز، مرگ خانوم دکتر اسیدپاش مقیم کانادا در خانه، انتقام از خواننده رپ و مرگ دلخراش سه خواهر مهمترین اخبار حوادث امروز است.

انتقام دختر جوان از خواننده رپ/ محاکمه همدست ژان والژان پس از رهایی از قصاص/ مرگ خانم دکتر اسیدپاش در خانه اشبه گزارش خبرنگار گروه جامعه ،دختر جوان بعد از تمام شدن دوستی‌اش با خواننده رپ، برای کتک زدن او و سرقت اموالش دو نفر را اجیر کرد. اوایل خرداد امسال پسری جوان که خواننده رپ بود با حضور در پلیس آگاهی تهران از دوست دختر سابقش که با همدستی دو جوان از وی سرقت کرده بودند، شکایت کرد.

وی به افسر تحقیق گفت: من یک سال پیش به طور اتفاقی با دختری جوان آشنا شدم. این ارتباط مدتی ادامه داشت
تا این که متوجه شدم او فردی نیست که بتوانم با او ازدواج کنم. به همین خاطر از او جدا شدم، اما دختر جوان دست‌بردار نبود و همچنان به من ابراز علاقه‌مندی می‌کرد.

خواننده رپ ادامه داد: او با من تماس گرفت و خواست برای آخرین بار مرا در یکی از محله‌های غرب تهران ملاقات کند و بعد از آن دیگر مزاحم من نمی‌شود. فریب حرف او را خورده و به محل قرار رفتم. زمانی که در آنجا حاضر شدم او با دو پسر جوان که چاقو به‌دست داشتند به سمت من آمدند. کتکم زدند و با تهدید چاقو 200 هزار تومان پول، ساعت گران قیمتم و گوشی تلفن همراهم را دزدیدند و فرار کردند. حتی تهدیدم کردند اگر شکایت کنم بلایی سرم می‌آوردند و کاری می‌کنند که دیگر نتوانم به خوانندگی ادامه دهم.

همزمان با شکایت این خواننده رپ، دختر جوان و دو همدستش تحت تعقیب پلیس قرار گرفتند تا این که اوایل هفته جاری خانه دخترجوان در غرب پایتخت شناسایی و او پیش از این که بتواند فرصتی برای فرار پیدا کند، بازداشت شد.

او با انتقال به پلیس آگاهی، بازجویی و مدعی شد، پس از تمام کردن با پسر خواننده با جوان آرایشگری آشنا شدم و نمی‌دانم چرا او با دوستش به طرف خواننده حمله کرده و اموالش را سرقت کردند.

در ادامه تحقیقات پلیسی، دو روز پیش آرایشگر سارق شناسایی و بازداشت شد. اما او در جریان تحقیقات اولیه ادعا کرد، از سوی دختر جوان اجیر شده و قصد سرقت از خواننده رپ را نداشته است.

دیروز دختر و پسر جوان برای ادامه تحقیقات از پلیس آگاهی به شعبه سوم بازپرسی دادسرای ناحیه 34 تهران منتقل شدند.

دختر جوان به بازپرس قریب احمدزده پرونده گفت: من یک سال پیش با شاکی آشنا شدم و به هم علاقه‌مند شدیم، اما مدتی بعد من از او جدا شدم و دیگر با وی ارتباطی نداشتم. شش ماه قبل هم من سوار خودروی پژو 206 خاله‌ام بودم و به سمت غرب تهران می‌رفتیم که دوپسر جوان را به طور اتفاقی در خیابان دیدیم. یکی از آنها شماره تلفن خود را به من داد و همین باعث دوستی‌مان شد. او یک روز مرا به خانه‌شان برد و مورد آزار و اذیت قرار داد و مرا که بدحال شده بودم حوالی خانه‌مان رها کرد و رفت. متهم جوان ادامه داد: مادرم زمانی که متوجه ماجرا شد مرا به خانه راه نداد. آن شب را خانه یکی از اقوام ماندم. چند روز بعد هم به دادسرا رفتم و از او به اتهام آزار و اذیت شکایت کردم. در ادامه جوان آرایشگر بازداشت شد. او قول داد با من ازدواج می‌کند و من از شکایتم گذشت کردم. از دو ماه قبل من به عنوان نامزد به خانه‌شان رفتم. یک روز شاکی به من پیامک داد و او متوجه شد. به همین خاطر تصمیم به انتقام گرفت. او با تلفن همراهم با پسر خواننده چت کرد و قرار گذاشت. بعد هم مرا و دوستش را به محل قرار برد. من از نقشه‌اش خبر نداشتم.

در ادامه آرایشگر سارق به قاضی پرونده گفت: گفته‌های دختر جوان صحت ندارد و او خودش از ما خواست از خواننده رپ انتقام بگیریم. او حتی از من به اتهام این که او را مورد آزار و اذیت قرار دادم شکایت دروغین کرد که از ترس لو رفتن ماجرا رضایت داد. درآمدم با آرایشگری روزی سه میلیون تومان بود و نیازی نداشتم دست به سرقت بزنم. او خودش از ما خواست ابتدا خواننده رپ را معتاد کنیم که او پس از مصرف شیشه دچار توهم شود و در جریان رانندگی تصادف کرده و فوت کند. این نقشه دختر جوان عملی نشد و دلمان نیامد به کسی آسیب برسانیم. پس از سرقت اموال خواننده، آنها را به پسر جوان دادیم.

متهمان روانه بازداشتگاه پلیس شدند. تحقیقات تکمیلی برای رازگشایی از دیگر جرایم احتمالی متهمان در حالی ادامه دارد که دیگر همدست آنها تحت تعقیب پلیس قرار دارد.

محاکمه همدست ژان والژان پس از رهایی از قصاص

مردی که 9 سال پیش با همدستی دامادش، پسردایی خود را به قتل رسانده بود با رضایت اولیای دم از طناب دار نجات یافت.14 خرداد 86، جسد سوخته مردی 25 ساله توسط ماموران کلانتری چهارباغ در زباله‌های شهرداری کرج پیدا شد. تعیین هویت مقتول به دلیل سوختگی شدید دشوار شده بود تا این که مردی با مراجعه به پلیس گفت: «پسرم احمد چند روز پیش همراه پسر عمه اش کامران و یکی از دوستانش به نام داوود از خانه خارج شد. آنها برای تفریح دنبالش آمده بودند، اما دیگر هیچ خبری از احمد نشد. هرچه به گوشی‌اش زنگ زدم جوابم را نداد و کامران و داوود هم مدعی هستند اطلاعی از سرنوشت او ندارند. خیلی نگران پسرم بودم تا این که امروز از زبان اهالی شنیدم، کامران از قتل و سوزاندن جسد پسرم در زباله های شهرداری کرج حرف زده است.»

با کشف این سرنخ، هویت مقتول شناسایی و کامران دستگیر شد. او در بازجویی‌ها پرده از راز جنایت برداشت و گفت: «مدتی قبل شوهر خواهرم داوود به من گفت احمد به همسرش چشم دارد. مدام می‌گفت تو مگر غیرت نداری؟ روز حادثه به بهانه تفریح، احمد را سوار ماشین کردیم. او دوست نداشت با ما بیاید و می‌خواست سر کار برود. به این بهانه که پول کارگری امروز را به تو می‌دهیم، راضی‌اش کردیم. ابتدا به باغ یکی از دوستانمان رفتیم و غذا خوردیم. داوود می‌خواست همانجا احمد را بکشد، اما صاحب باغ آمد و نشد. دوباره سوار ماشین شدیم و به محل انباشت زباله‌های شهرداری کرج رفتیم. داوود با تهدید چاقو احمد را از ماشین پیاده کرد و کشت. من هم سه ضربه قمه زدم. سپس داوود با بنزین، جسد احمد را آتش زد.»

با ثبت این اعترافات، داوود تحت تعقیب قرار گرفت و سرانجام هنگام رانندگی در آزادراه قزوین ـ تهران شناسایی شد. او با انجام حرکات مارپیچ قصد فرار از دست ماموران را داشت، اما در تصادف با چند دستگاه خودرو متوقف و دستگیر شد. او در بازجویی‌های ابتدایی انگیزه قتل را تعرض مقتول به همسرش اعلام کرد، اما بعدها گفت: «از زبان خود مقتول شنیده بودم دو کودک را مورد آزار قرار داده است. با فهمیدن این موضوع خیلی عصبانی شدم و فکر کردم ژان والژان شده‌ام. نقشه قتل را کشیدم و با همدستی کامران عملی‌اش کردم.»

با تکمیل تحقیقات، کیفرخواست پرونده صادر شد و برای رسیدگی در اختیار دادگاه کیفری استان تهران قرار گفت. هر دو متهم با درخواست قصاص اولیای دم روبه‌رو شدند و برخلاف اعترافاتشان در بازجویی‌ها، قتل را انکار کردند. با این حال حکم قصاص برای هر دویشان صادر و در دیوان عالی کشور تائید شد. 9 سال پس از حادثه، داوود در یک درگیری در زندان، چشم راست خود را از دست داد و مدتی بعد هم خودکشی کرد. کامران اما موفق شد با جلب رضایت اولیای دم از طناب دار نجات یابد. او صبح دیروز از زندان به شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی محسن زالی منتقل شد و گفت: «داوود مدعی تعرض مقتول به خواهرم شده بود. او چند وقت پیش در زندان خودش را دار زد. من از جرمی که مرتکب شده‌ام پشیمانم و می‌خواهم جبران کنم. از اولیای دم به خاطر بخشش شان ممنونم و از قضات نیز تقاضای تخفیف دارم.» رای دادگاه بزودی صادر می‌شود.

مرگ سه خواهر خردسال داخل آب

 دوخواهرخردسال فداکارهنگام نجات خواهرکوچولویشان در استخر آب کشاورزی جاده رجا آباد واقع درشهرستان مرودشت غرق شدند.این سه خواهر در حال بازی کنار استخر آب کشاورزی بودند که ناگهان یکی ازآنها به درون آب سقوط کرد، همان موقع دو خواهر دیگر برای نجاتش به داخل آب رفتند که به‌ دلیل عمیق بودن استخر هر سه در آب جان باختند.

شهرستان مرودشت در فاصله 45 کیلومتری شمال شیراز واقع شده است.

مرگ خانم دکتر اسیدپاش 

پیکرخانم دکتردندانپزشک که پس ازاسیدپاشی به خاله‌اش تحت تعقیب قرارگرفته و مدتی بعد با سپردن وثیقه سنگین، به‌طورموقت آزاد شده بود، در خانه‌اش پیداشد.گزارش این اسیدپاشی ساعت 3 بعد از ظهر پنجم اردیبهشت سال 95 به مأموران کلانتری 145 ونک اعلام شد. در بررسی‌های مقدماتی مشخص شد اسیدپاشی به خاطراختلاف‌های خانوادگی و از سوی خانم دکتر جوان ایرانی مقیم کانادا رخ داده است.

در ادامه نیز عامل اسیدپاشی قبل از سفر به کانادا بازداشت شد. سپس متهم 42 ساله برای تحقیقات به شعبه ششم بازپرسی دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد. او به بازپرس محسن مدیرروستا گفت: «من پزشک هستم و همراه خانواده و خاله‌ام در یک ساختمان زندگی می‌کنیم.اما میان من و خاله‌ام اختلاف‌هایی وجود داشت. با توجه به اینکه خانواده‌ام به سفر رفته بودند، ازشدت ناراحتی تصمیم گرفتم خاله‌ام را گوشمالی بدهم. به همین خاطر چند روز قبل اسید تهیه ونقشه‌ام را عملی کردم. پس ازآن لباس‌هایم را عوض کردم و مقداری پول و بلیت سفرم به کانادا را برداشتم و سوارماشین شدم تا به فرودگاه بروم که قبل از فرار دستگیر شدم.»

سه ماه پس از این ماجرای هولناک، خانم دکتر با سپردن وثیقه نیم میلیاردی آزاد شد، اما شامگاه شنبه 28 مرداد امسال، پیکراین زن درحالی که به نظرمی رسد بر اثر سکته قلبی جان باخته باشد در خانه‌اش پیدا شد. با دستوربازپرس جنایی جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت تا علت دقیق مرگ مشخص شود.

معمای قتل مردبقال پس از 7 سال هنوز سر به مهر است

خانواده مرد میانسالی که هفت سال قبل در مغازه‌اش با ضربه‌های چماق کشته شده بود، با مراجعه به شعبه دوم دادگاه کیفری تهران خواستار دریافت دیه از صندوق بیت المال شدند. این در حالی است که پرونده این جنایت مرموز همچنان حل نشده باقی مانده است.7 سال قبل صاحب یک بقالی در شرق پایتخت به شکل مرموزی کشته شد.

با انتقال جسد کیومرث 56 ساله به پزشکی قانونی، علت مرگش اصابت ضربه شیء سختی مانند چماق به سرش اعلام شد و از آنجا که از مغازه نیز سرقت شده بود فرضیه قتل در جریان سرقت قوت گرفت. با توجه به اینکه تحقیقات کارآگاهان پلیس تهران طی مدت 7 سال به نتیجه‌ای نرسیده است و قاتل یا قاتلان این مرد همچنان ناشناس مانده‌اند، صبح دیروز خانواده مقتول به شعبه دوم دادگاه کیفری تهران مراجعه کرده و از قاضی زالی -رئیس دادگاه- درخواست کردند دیه مقتول از صندوق بیت المال پرداخت شود. پس از درخواست اولیای دم، قضات وارد شور شدند تا دراین باره تصمیم بگیرند.

اعتراف دروغ به قتل برای رهایی از کمپ ترک اعتیاد

مرد معتاد برای خلاصی از شکنجه درکمپ ترک اعتیاد، با سناریوی دروغین وانمود کرده بود دختری را کشته و دفن کرده است.اوایل مرداد امسال مردی معتاد به یکی از کلانتری‌های تهران رفت و مدعی شد در جریان درگیری با دختری جوان، او را با انگیزه سرقت گوشی تلفن همراهش کشته و جسدش را در یکی از باغ‌های فرحزاد دفن کرده است.

همزمان با ادعای این مرد و تشکیل پرونده قضایی در شعبه دوم بازپرسی دادسرای جنایی تهران و با دستور بازپرس مرادی، ماموران به محل دفن دختر جوان اعزام شدندکه معلوم شد در آن مکان و اطراف آنجا جسدی دفن نشده است. این در حالی بود که بررسی‌‌ها نشان می‌دهد حتی در زمانی که مرد معتاد مدعی است مرتکب جنایت شده، گم شدن هیچ دختر جوانی به کلانتری‌های تهران گزارش نشده است.

همین سرنخ کافی بود که ماموران اطمینان یابند او دست به سناریوپردازی دروغین زده است.

با دستور بازپرس جنایی تحقیقات از متهم در شعبه دهم پلیس آگاهی تهران آغاز شد تا این‌که دو روز پیش متهم سکوت خود را شکست و درباره انگیزه‌اش از طراحی این سناریوی دروغین به پلیس گفت: من به عنوان راننده کمکی اتوبوس در تبریز کار می‌کنم. چند سال بود معتاد شده و شیشه مصرف می‌کردم. چند بار خانواده‌ام مرا برای ترک اعتیاد به کمپ منتقل کرده و در آنجا بستری شدم. آخرین باری که در کمپ بستری شدم، مسئولان آنجا خیلی مرا کتک زده و شکنجه می‌دادند. از این وضع خسته شده بودم و نمی‌دانستم باید چه کار کنم.

وی افزود: برای فرار از دست مسئولان شکنجه‌گر کمپ، تصمیم گرفتم به دروغ به آنها بگویم من مرتکب قتل شده‌ام تا از دست آنها خلاص شوم. چند روزی روی تصمیمی که گرفته بودم فکر کردم تا این‌که روز آخر، تصمیم به اجرای نقشه‌ام گرفتم. اول ماجرای قتل دروغین را به چند نفراز افراد معتاد که با آنها در کمپ دوست بودم، بازگو کردم اما آنها باورشان نشد و حرف‌هایم را باورنکردند و حتی به آن می‌خندیدند. سرانجام یک شب بالای سر یکی از افراد معتاد رفتم و گفتم حالا که حرف‌هایم را قبول نمی‌کنی تو را هم می‌کشم. او خیلی ترسیده بود و از دستم فرار کرد و ماجرا را به مسئولان کمپ گفت. همین ترفند کافی بود مسئولان کمپ باور کنند، ماجرا صحت دارد. آنها مرا به پلیس معرفی کردند. من هم به دروغ ماجرای جنایت را مطرح کردم. حتی ماموران را به باغ‌های فرحزاد بردم، اما هر چه جست‌وجو کردند جسدی در کار نبود. نمی‌خواستم دروغ بگویم، اما به‌خاطر خلاصی از کمپ دروغ گفتم.

با تحقیقات از این مرد، برای او قرار قانونی صادر شد.

اعتراف مرد معتاد به قتل پدر و پسر

مرد معتادی که به انگیزه مسائل مالی پدر و پسری را در شهر تبریز کشته بود، بازداشت شد.سه هفته پیش همزمان با کشف جسد مرد 63 ساله و پسر 29 ساله او در خانه‌شان که در شهرک نور شهر تبریز بود، تحقیقات پلیسی آغاز و معلوم شد آنها به قتل رسیده‌اند و چند روزی از مرگ این دو نفر می‌گذرد. جست‌وجوها برای یافتن عامل جنایت ادامه داشت تا این که با گذشت 20 روز از جنایت، شامگاه دوشنبه متهم فراری که مردی معتاد بود، شناسایی و در مخفیگاهش بازداشت شد. قاتل به مواد مخدر صنعتی و سنتی اعتیاد داشته و انگیزه قتل نیز مسائل مادی و بدهی مالی مقتول بوده است.

 

 

 



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *