امام رضا (ع) از وداع با مزار پیامبر (ص) تا ولایتعهدی

13:59 - 13 مرداد 1396
کد خبر: ۳۳۵۰۹۲
در متن زیر نگاهی به بخشی از زندگانی امام رضا (ع) از وداع با مزار پیامبر (ص) در مدینه گرفته تا ولایتعهدی می‌اندازیم.
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، موضوع ولایتعهدی امام رضا (ع) مسئله مهمی است که از دیرباز تاکنون در تاریخ اسلام مورد توجه قرار گرفته است.

در میان روایت‌های درستی که از این مسئله ارائه شده، در برخی منابع سخنانی نادرست مطرح شده که این سخنان نادرست به صراحت از جانب امام جواد (ع) رد شده است.
 
امام رضا (ع)
یکی از مهمترین اتفاقاتی که برای امام رضا علیه السلام رخ داد، مسأله‌ی ولایتعهدی ایشان بود که شامل مسائل زیر است که باید مورد بررسی قرار گیرد: «چرا مأمون امام رضا علیه السلام را دعوت کرد؟ واکنش امام رضا علیه السلام در برابر دعوت مامون، وداع امام با قبر پیغمبر، خط سیر امام، سخنان امام در نیشابور، ورود امام رضا علیه السلام به مرو و طرح مساله‌ی ولایتعهدی ایشان از طرف مأمون، اهداف مامون از مساله‌ی ولایتعهدی و شروط امام برای پذیرش ولایتعهدی.»

چرایی دعوت

اوضاع خلافت در زمان امام رضا (ع) به اختصار گذشت. در این مدت امام رضا (علیه السلام) ساکت ننشسته و تا آنجا که قدرت و امکان داشت در بیداری مردم و توجه دادن آنان به اصول و مسائل تلاش‌های زیادی به انجام رساند. بنابراین امام نقشی مستقیم و مؤثر در بیداری مردم داشت که این خود باعث می‌شد مأمون با امام به مخالفت بپردازد. ولی از آنجا که:

اولاً می‌دانست دستگاه حاکمه از وجود یک رکن مهم علمی و معنوی که بتواند پشتوانه‌ حل مشکلات مختلف باشد خالی است و این کمبود با وجود علمای موجود در دستگاه خلافت عباسیان تأمین نمی‌شد.

ثانیاً به این نکته پی برده بود که جامعه‌ اسلامی مخصوصاً گروه کثیری از مردم آگاه و طرفداران آل علی توجه خاصی به علی ابن موسی الرضا، علیه السلام، دارند و زمینه مساعدی از نظر معنوی در دل‌های مردم نسبت به علویین وجود دارد. در نتیجه درصدد برآمد تا از این فرصت برای تثبیت حکومت بهره گیرد.

همچنین می‌خواست ضمن استفاده از موقعیت علمی و اجتماعی امام رضا علیه السلام بتواند کار‌های او را تحت نظارت قرار داده و محبوبیت و مقبولیت قابل ملاحظه‌ای در میان عده‌ی کثیری از مردم که امام رضا علیه السلام را دوست می‌داشتند به دست آورد و مخصوصاً چنین احترامی در جلب علاقه‌ شیعیان که تنها امام علیه السلام را شایسته مقام رهبری مسلمین می‌دانستند و عباسیان را غاصب خلافت و حکومت می‌دانستند بسیار مؤثر بود.

به هر حال وضع سیاسی و اجتماعی آن روز طوری بود که یک تغییر کلی را در سطح دستگاه خلافت از نظر کیفیت برخورد با جناح‌های مخالف و ایجاد امواج جدیدی در افکار عامه ایجاد می‌کرد.

واکنش امام رضا علیه السلام در برابر دعوت مأمون

مأمون با در نظر گرفتن اوضاع مملکت و پس از مشورت با وزیرش، فضل ابن سهل، امام را به پایتخت دعوت کرد. گرچه ایشان از رفتن امتناع ورزید ولی مامون پی گیر بود و به ارسال دعوت نامه‌هایی پیاپی به امام ادامه داد و دست بردار نبود.

او در نهایت به امام نوشت:

جدت علی ابن ابی طالب در شورا شرکت کرد و عمر که خلیفه‌ی وقت بود گفت: ظرف سه روز باید اهل شورا تصمیم بگیرند و اگر بعضی از آن‌ها تصمیم نگرفتند و یا از تصمیم اکثریت تمرد کردند ابو طلحه‌ی انصاری مأمور است گردنشان را بزند.

با این کار مأمون می‌خواست بگوید الان تو در وضعی هستی که جدت بود و من در وضعی هستم که عمر بود. پس، از جدت پیروی کن. پس از این همه تهدید‌های مکرر و پیاپی امام رضا علیه السلام، پذیرفت تا به مرو سفر کند آنچه که می‌توان درباره این سفر گفت: این است که این سفر یک تبعید ناخواسته بود و بسیاری هم از این سفر به عنوان تبعید یاد کرده اند.

سرانجام امام رضا علیه السلام پس از تهدید‌های فراوان و مکرر، آماده رفتن شد.
 
امام رضا (ع)
وداع با مزار پیغمبر

محول سیستانی که از نزدیک شاهد این ماجرا بود چنین می‌نگارد:

هنگامی که فرستاده‌ی مأمون وارد مدینه شد من نیز در مدینه بودم امام، علیه السلام، برای وداع با پیامبر، صلی الله و علیه و آله و سلم، وارد حرم شریف نبوی گردید. حضرت در حالی که با صدای بلند گریه می‌کرد چند نوبت با پیغمبر و مرقد پاک او خداحافظی کرد.

جلو رفتم و به امام سلام عرض کردم. پاسخ سلام من را داد. آن گاه امام را به خاطر سفری که در پیش داشت تهنیت گفتم؛ ولی آن حضرت فرمود:: مرا به حال خود واگذار که من از جوار جدم خارج شده و در غربت از دنیا خواهم رفت.

در ادامه ابراز نارضایتی از سفر، امام هنگام بیرون رفتن از مدینه تمام اقوام و بستگان خود را فرا خواند و در جمع آنان فرمود: بر من گریه کنید زیرا دیگر به مدینه بر نخواهم گشت.

امام در طول راه از حجاز به بصره رفت. تا بصره در هر شهری که می‌رفت به مناسبتی با مردم مذاکره می‌کرد. در ادامه از شهر‌های خرمشهر، اهواز، اراک، ری، نیشابور و مرو عبور کرد.

سخنان امام در نیشابور

در مسیر حرکت امام سخنانی برای مردم ایراد فرمود که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان از سخنرانی ایشان در نیشابور یاد کرد. گفته می‌شود نیشابور در آن زمان مرکزیت علمی خاصی داشت و تقاضای شدیدی از طرف مردم و دانشمندان و عالمان نیشابور برای امام مطرح شد. امام در آنجا حدیث سلسله الذهب را، که به حدیث اخلاص و توحید هم مشهور است، برای مردم نقل فرمود:

کلمه‌ی لا الله الا الله حصار من است پس هر کس گواهی به آن بدهد داخل حصار من شده و کسی که داخل در حصار من شود از عذاب من ایمن خواهد بود.

پس از بیان این حدیث صد‌ها قلم از قلمدان‌های طلای مرصع برای نوشتن آن بیرون آمد.

ورود به مرو و طرح مساله ولایتعهدی

در دهم شوال ۲۰۱ هجری امام به مرو وارد شد و از چند فرسخی شهر مرو مورد استقبال مأمون، فضل بن سهل و جمع کثیری از بزرگان آل عباس و علویان قرار گرفت. ایام به تندی می‌گذشت و عبدالله مأمون خود را میزبانی مخلص وانمود می‌کرد. این حضور امام در مرو و پذیرایی مأمون از او و اجازه یافتن مردم برای ملاقات آن حضرت برایشان غیر منتظره بود و آنان را به کنجکاوی بیشتر وا می‌داشت. تا این که سر انجام مأمون نخستین گام را بردشت.

مأمون به حضور امام رضا، علیه السلام، آمد و با قیافه‌ای جدی و حق به جانب ابتدا چند سوال علمی را مطرح کرد و با ایشان مشغول گفتگو شده هنگامی که مجلس را آماده دید رو به امام، علیه السلام، کرد و گفت:

در فرزندان عباس و علی، علیه السلام، دقت نمودم، و بدون مطالعه این سخن را نمی‌گویم، فضل و برتری دانش و تقوای تو‌ای فرزند رسول خدا از همه بیشتر است و هیچ کس را من امروز سزاوارتر از تو برای ریاست تامه و خلافت و حکومت بر امت اسلام ندیدم. امروز برای من شکی باقی نمانده که از همه سزاوارتر و لایق‌تر شما هستید.

اهداف مأمون از مسأله ولایتعهدی

از اصرار زیاد مأمون برای تحمیل مسأله‌ی ولایتعهدی بر امام رضا، علیه السلام، روشن می‌شود که اهداف مهمی را از این کار دنبال می‌کرده است. قرائن و منابعی تاریخی که می‌توان اشاره کرد چنین است:

الف. کاستن از تضاد علویان و عباسیان.
ب. فرو نشاندن نهضت ها.
ج. نظارت بر امام و محدود ساختن ایشان.
د. مخدوش ساختن قداست معنوی امام.
ه. مشروع جلوه دادن خلافت.
ر. به دست آوردن پایگاه مستحکم مردمی.

امام هم ولایتعهدی را بی شرط و شروط نپذیرفت و برای خود شروطی گذاشت. از جمله این که امام فرمود:«من در کار‌ها مداخله نمی‌کنم.» این شرط امام برای قبول ولایتعهدی بود. از این رو امام به صورت عملی خودش را از مشارکت در کار‌های حکومتی مبری دانست.


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *