سینما از فقر داستان رنج می‌برد، اقتباس ادبی راهگشاست

14:30 - 27 تير 1396
کد خبر: ۳۳۰۰۵۸
جلیل سامان در زمینه بهره‌گیری سینماگران از آثار اقتباس ادبی و دلایل اقبال کم فیلم‌سازان از این حوزه خاطرنشان کرد: اتفاقا در شرايطي كه سينماي ما از فقر داستان رنج مي برد، اقتباس ادبی خیلی خوب و به نوعی برای یک فیلم‌ساز راهگشا است.

به گزارش گروه فرهنگی به نقل از پایگاه خبری حوزه هنری،جلیل سامان کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس  درباره کم‌رنگ شدن آثار اقتباسی در عرصه فیلم‌سازی و چرایی این اتفاق توضیح داد: استفاده از آثار اقتباسی در سینما اتفاق و عمل خوب و مثبتی است اما خودبه‌خود اتفاق نمي افتد! هرچند که همه فیلم‌سازان ممکن است از این موضوع استقبال کنند اما این اقدام سازوکار خودش را مي خواهد. واقعیت این است که مطالعه در جامعه و حتی در میان فیلم‌سازان ما خیلی کم شده است. اگر می‌بینید در کشورهای خارجی یک رمان مورد استقبال فراوانی قرار می‌گیرد و درباره‌اش فیلم می‌سازند به این دلیل است که استقبال از آن واقعی است، به عنوان مثال چند میلیون نسخه تیراژ دارد و همین امر باعث می‌شود شرکت‌های فیلم‌سازی ملاکی برای انتخاب داشته باشند و براساس آن فیلم بسازند اما در ایران این تیراژها مجازی است، یعنی به عنوان نمونه 1000 نسخه از یک کتاب چاپ می‌شود که تعداد زیادی از آن هدیه داده می‌شود و یا اینکه در چاپ دوم نیز مجددا 1000 نسخه به همین شکل چاپ می شود تا به چاپ سي ام مي رسد که در نهایت این اتفاق استقبال مجازی است، بنابراین نمی‌توان روی فروش آن حساب کرد.

وی در ادامه همین مطلب یادآور شد: البته بخشی از این اتفاق در بازار نشر کشورمان ناگزیر است؛ چراکه به هرحال سرانه مطالعه کم است و ناشران برای جذب و تشویق و گرمی بازار نشر لازم است این اقدامات را انجام بدهند و من نمی‌گویم راهکار غلطی است اما مشكلات باز هم فراتر است. به عنوان مثال خودم شخصا از میان کتاب‌های پرتیراژ، کتاب «دا» را خیلی پسندیدم اما اینکه همین اثر قابلیت تبدیل شدن به یک داستان تصویری داشته باشد، فرق می‌کند. کشورهای غربی با ادبیاتی مواجه‌اند که در تیراژ میلیونی منتشر می شوند و موضوعات هم تعلق خاطر بشریت است نه اینکه مختص یک جامعه باشد. وقتی یک کتابی زبان بین‌المللی دارد با اثری که زبان بومی دارد و موضوعش هم بر همین اساس است کمی موضوع متفاوت است. در حوزه نشر و نه صرفا ادبيات، «دا» کتاب مورد علاقه من بود و خيلي تحت تاثير قرار گرفتم اما به خاطر مميزي‌ها و فضاهای ناخوشایندی که از جنازه و مرگ داشت هیچ‌وقت به این فکر نکردم آن را به یک فيلم‌نامه داستانی تبدیل کنم. «دا» بايد به همان صورت خاطره بماند و اثر خود را عميق تر بگذارد.

او تاکید کرد: ما در زمینه اقتباس باید بیشتر به سراغ قصه‌هایی برویم که برای مخاطب دلپذیر و جذاب باشد. ادبیات معاصرکشورمان به جز تعدادي انگشت شمار، هنوز به آن درجه از بالندگی نرسیده که زمینه اقتباس‌های متعددی باشد تا بتواند فیلم‌های استخوان‌داری از آن‌ها دربیاورد. برخی داستان‌ها و کتاب‌هایی هم که قابلیت این اقدام را دارند، نویسندگان جدی‌تر آن ها را کار کردند و طبیعتا ماجراهای اجازه و کپی‌ رايت و ... به وجود می‌آید و از طرفی نیز رقم‌های جدی به فیلم سازان پیشنهاد می‌دهند. نکته‌ای دیگر در همین راستا این است که یک مکانیزم باید در این زمینه وجود داشته باشد. مثلا یک فیلم ساز در حوزه فعالیت خودش كسي را ندارد که به بازار نشر برود و جست و جو کند تا آثار مناسب را برای تبدیل شدن به فیلم نامه پیدا کند، البته شاید هم به این موضوع فکر نمی‌کنند. به نظر من از آنجا كه معمولا آثار اقتباسي ضعيف‌تر از اصل اثر ادبي در مي آيد، پس چه بهتر، چون سينما هم به آن درجه از بالندگي نرسيده است كه بتواند خوب اقتباس كند وگرنه ادبيات كهن ما و آثار نويسندگان مقدم پر است از داستان هاي بي نظير و از آنجا كه تهيه كننده و فيلم ساز هنوز به آن درجه از فرهيختگي نرسيده‌اند معمولا از آثار ادبي سرقت مي كنند تا اقتباس! كه آن هم نتيجه‌اش معلوم است.

این فیلم ساز خاطرنشان کرد: «خاك»، «كيميا»، «تنگنا»، هر سه گويا اقتباس‌هاي ادبي هستند اما آثاري ناموفق، گذشته از آنكه اصل اثر نجيب‌تر است! به عنوان مثال «ناخدا خورشيد» به نظرم موفق ترين اقتباس ادبي سينمايي است كه آن هم از يك اثر خارجي است.

سامان همچنین در زمینه بحث مالی نویسندگان کتاب و اینکه برای فروش اثرشان بعضا رقم‌های بالايي به سینماگران پيشنهاد می‌دهند، تصریح کرد: صرف‌نظر از مشكلاتي كه طرح شد، به دلیل اینکه بازار نشر ما از نظر اقتصادی ضعیف است، نویسندگان همیشه فکر می‌کنند به آن‌ها ظلم می‌شود که البته حق دارند؛ چون واقعا همين طور است. زمانی هم که چنین موقعیت‌هایی برای فروش آثارشان جهت تولید نسخه سینمایی برایشان فراهم می‌شود، می‌خواهند به نوعی تلافی بازار نشر را درآورند که در نتیجه در مذاكراتشان به بن‌بست می‌رسند؛ چون یک رمان برای تبدیل شدن به فیلم نامه مسلما باید دستخوش یک سری تغییرات قرار بگیرد تا از آن یک سناریو دربیاید؛ یک اثر سینمایی باید ویژگی‌ها و ساختار خودش را پیدا کند، بنابراین بخش زیادی از داستان حذف و یا اضافه می‌شود.

کارگردان مجموعه‌های «ارمغان تاریکی»، «پروانه»، «نفس» و ... در پایان گفت: از طرفی متاسفانه ما در هر زمینه‌ای چه در سینما و چه در ادبیات، منتقدان جدی کم داریم که بدون غرض نظر کارشناسی بدهند و در رابطه با موضوعی مثل استفاده از آثار اقتباس ادبی در سینما و تلویزیون کمک‌کننده باشند و همین مسئله راه را دشوار می‌کند. در غرب حرفه‌اي جدي وجود دارد كه كارشان خواندن است، مي خوانند، مي فهمند و معرفي مي كنند. از اين سه جزء در ايران معمولا يكي مفقود است يا نمي خوانند يا نمي فهمند يا معرفي نمي كنند و يا معرفي مي كنند ولي كسي اعتنايي نمي كند. درهرحال امیدوارم مشکلات در زمینه بهره‌گیری از آثار اقتباسی حل شود. من خودم شخصا به عنوان کارگردان و فیلم نامه‌نویش بدم نمی‌آید با رمانی مواجه شوم که از نظر سینمایی برای مخاطب جذابیت داشته باشد. در مورد من هم اقتباس از سينما به رمان اتفاق افتاده است، وقتي نتوانستم بعد از هشت سال فيلم سينمايي «وقت بودن» را اكران كنم رمانش را منتشر كردم!

انتهای پیام/



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *