سقوط مرگبار از برج آلتون مشهد/ ربودن پسر آقای دکتر برای اخاذی 150 میلیونی/ مرگ یک زوج با برق دزدی

قضات دادگاه کیفری استان تهران در تلاش هستند از معمای پرونده قتل یک راننده را پس از ده سال رازگشایی کنند. متهم مردی جوان است که پیش از این به قتل راننده هنگام سرقت اعتراف کرده اما حالا می‌گوید قاتل یکی از همدستانش است و او مجبور شده به کار نکرده اعتراف کند.ماجرای این پرونده به 4 بهمن سال 85 برمی‌گردد. در این روز خانواده مردی میانسال با مراجعه به پلیس از مفقود شدن ناگهانی پدرشان خبر دادند. پسر خانواده گفت: «پدرم پیکان دارد و با آن مسافرکشی می‌کند. امروز از خانه بیرون رفت اما دیگر برنگشت. ما هیچ خبری از او نداریم و نگرانش هستیم.» یک روز از ثبت این شکایت گذشته بود که جسد مرد میانسال در بیابان‌های اطراف ملارد پیدا شد. عاملان قتل، دست و پای او را بسته و با پارچه ای، خفه اش کرده بودند. آنها سپس پیکان مقتول را دزدیده و متواری شده بودند.

سرانجام با کشف پیکان مقتول و مالک جدید آن، هویت عاملان قتل فاش شد. آنها سه نفر بودند که دو نفرشان به نام‌های سعید و رامین پس از مدتی دستگیر شدند. سعید در بازجویی‌ها به قتل اعتراف کرد و گفت: ما سه نفر بودیم. روز حادثه به عنوان مسافر سوار خودروی مقتول شدیم اما در بین راه با چاقو تهدیدش کردیم. می‌خواستیم ماشین و 500 هزار تومان پولی را که همراهش بود بدزدیم؛ اما او مقاومت کرد. من مجبور شدم برای جلوگیری از سر و صدا، پارچه‌ای در دهانش فروکنم. سپس با تیزی چند ضربه به پشتش زدم اما فکر نمی‌کردم کشته شود. سپس رامین دست و پای او را با طناب بست و با هم، او را در بیابان‌های ملارد رها کردیم. خودرو را هم پس از مدتی فروختیم.

رامین نیز اعترافات سعید را تائید کرد اما به دلیل دستگیر نشدن امیر (متهم سوم) پرونده ده سال بدون تعیین تکلیف در دادسرا باقی ماند. سرانجام صبح دیروز، نخستین جلسه رسیدگی به پرونده در شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی محسن زالی برگزار شد. 

در ابتدای جلسه، اولیای دم درخواست قصاص کردند. سپس سعید با رد اعترافات قبلی خود گفت: من در بازجویی‌ها دروغ گفتم. رامین قاتل است. او در زندان به من گفت اگر قتل را گردن بگیرم، تمام بدهی‌هایم را می‌دهد و رضایت اولیای دم را هم می‌گیرد. حتی مادرش چند بار زنگ زد و این حرف‌ها را تکرار کرد. من هم باور کردم برای همین خودم را قاتل جا زدم. اگر امیر دستگیر شود، حرف‌های مرا تائید می‌کند.» این در حالی است که براساس کیفرخواست صادره، اتهام رامین، معاونت در قتل است. او چند سال پیش با قرار وثیقه از زندان آزاد شده و در جلسه دیروز نیز حضور نداشت. سعید در آخرین دفاع خود نیز گفت: «من سرقت خودرو را قبول دارم اما هیچ قتلی مرتکب نشده ام.» در پایان دادگاه قضات وارد شور شدند تا رای نهایی را صادر کنند.

پسر ٨ساله یک پزشک پس از این‌که ٢٤ ساعت در اسارت آدم‌ربایان بود، به خانه برگشت. بعدازظهر یکی از روزهای هفته گذشته پزشکی به یکی ازکلانتری‌های شیراز رفت و از ناپدیدشدن پسر ٨ساله‌اش خبر داد. وی گفت: «پسرم صبح‌ها به مدرسه می‌رود و حوالی ساعت ٢ به خانه برمی‌گردد. امروز هرچقدر منتظرش بودیم، او به خانه برنگشت. با راننده سرویس مدرسه تماس گرفتیم اما بیان کرد که او را مقابل منزل پیاده کرده است. هرچقدر منتظر ماندیم، اما او برنگشت و همه ما حسابی نگران شدیم.»

درحالی که ماموران پلیس تحقیقات خود را درباره پیداکردن ردی از پسربچه گم‌شده شروع کرده بودند، تیمی از کارآگاهان با دستور بازپرس، مامور شناسایی کودک‌ربایان فراری شدند تا این‌که ساعتی بعد پدر این پسربچه بار دیگر راهی اداره پلیس شد و گفت که آدم‌ربایان درخواست پول کرده‌اند. وی به ماموران گفت: «دقایقی قبل پسرجوانی با من تماس گرفت و مدعی شد که پسرم را ربوده است و اگر ١٥٠‌میلیون تومان به آنها پرداخت نکنم، او را به قتل خواهند رساند. تهدیدم کرد که از این ماجرا چیزی به پلیس نگویم.»

درشرایطی که خانواده کودک ربوده‌شده مدعی بودند با هیچ‌کس خصومتی نداشته و به فرد خاصی مظنون نیستند. تیم تحقیق برای شناسایی آدم‌ربایان وارد عمل شد. ماموران باخبر شدند که آدم‌ربایان با خانواده کودک ٨ساله تماس گرفته و برای آزادی وی بار دیگر درخواست پول کرده‌اند. آدم‌ربایان درتماس خود مدعی شده بودند که خانواده گروگان باید هرچه سریع‌تر وجه درخواستی را پرداخت کنند.

 با توجه به سرنخ‌هایی که به دست آمد و براساس اظهارات آدم‌ربایان درتماس‌های تلفنی با خانواده گروگان ماموران احتمال می‌دادند که این آدم‌ربایان شناخت و اطلاعات زیادی از خانواده وی دارند. ٢٤ساعت از ربوده‌شدن این پسر ٨ساله می‌گذشت، اما همچنان تحقیقات بی‌نتیجه مانده بود تا این‌که خانواده گروگان طی تماس تلفنی با پلیس و بازپرس پرونده مدعی شدند که فرزندشان به خانه برگشته است.  از این‌رو تحقیقات ماموران با آزادی گروگان وارد مرحله تازه‌ای شد. درتحقیقات ازکودک، وی درباره جزییات ماجرا گفت: روزی که آنها مرا ربودند، از سرویس مدرسه پیاده شده بودم که مرا تهدید کرده و درحالی ‌که کیفم را در کوچه انداختند، مرا ربودند. آنها مرا سوار خودرو کرده و به باغی بردند.چند ساعت قبل آدم‌ربایان مرا درخیابانی پیاده کرده و خواستند که به خانه برگردم.