فردی که به فرمانده کل سپاه گفت تو لازم نکرده به جبهه جنگ بروی!/ روایت سرلشکر جعفری از 4 طرح حمله به مراکز حساس در سال 1359

10:19 - 04 فروردين 1396
کد خبر: ۲۹۰۱۸۷
دسته بندی: سیاست ، دفاعی و مقاومت
فرمانده کل سپاه در کتاب "کالک های خاکی" خاطره ای را از فعالیتهای خرابکارانه شبکه نقاب در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی بیان می کند.
سرلشکر جعفری
-گروه سیاسی: با تعطیل شدن دانشگاه‌ها و حاکم شدن حالت آرامش و ثبات در مراکز علمی کشور، بهترین فرصت برای دانشجویان و استادان طرفدار انقلاب پیش آمد تا با راه اندازی یک جهاد علمی روی مبانی علوم انسانی کار کنند. به عبارتی، علوم اسلامی مورد نیاز در هر رشته‌ای را جایگزین علوم قبلی کنند. من هم با چنین انگیزه‌ای عضو تشکیلات نوبنیاد «جهاد علمی» در دانشکده معماری دانشگاه تهران شدم. 

بعد از بسته شدن درهای مراکز آموزش عالی پایتخت، تجمعات گروه‌های سیاسی- نظامی غیر قانونی به خارج از دانشگاه‌ها و مشخصاً اطراف خیابان‌های کارگر شمالی و میدان انقلاب کشیده شد. من هم، که منزلم در همان حوالی بود، شده بودم عضو ثابت گروه‌هایی که می‌آمدند و بساط این دار و دسته‌های غائله‌ساز را بر هم می‌زدند. در این رویارویی‌ها، بیشتر تلاش می‌کردیم با بحث و مناظره، سمپات‌های کم سن و سال گروهک‌ها را قانع کنیم؛ اما بعضی مواقع پیش می‌آمد که ناچار می‌شدیم با اعضای مغرض گروهک‌ها دست به یقه هم بشویم.
 
به دنبال حوادث پیش آمده در بهار و تابستان 1359 و تعطیل شدن دانشگاه‌ها، برای استمرار فعالیت‌های انقلابی خودم، دو تصمیم مهم را اتخاذ کردم. تصمیم اولم این بود که، با یک سیر مطالعاتی، خودم را از حیث علوم اسلامی، تجهیز کنم؛ با همین نیت، همراه تعدادی از دوستانم وارد تشکیلاتی شدیم که به صورت دقیق و منظم چنین کلاس‌هایی را به صورت چرخشی در منازل افراد و در قالب تیم‌های مختلف پژوهشی برگزار می‌کرد. من با عشق و علاقه در این کلاس‌ها حاضر می‌شدم؛ اما، بعد از چند ماه، فهمیدم کل این سیر مطالعاتی دقیقاً منطبق با دیدگاه‌های انجمن حجتیه بوده است و عناصر پنهان کار وابسته به انجمن توانسته‌اند به صورت منظم و تشکیلاتی روی افکار جوان‌هایی مثل من کار کنند و دیدگاه‌های انحرافی و ناخالص خودشان را به ما انتقال بدهند، طوری که فرصت پیدا نکنیم به چیزی غیر از کلاس‌های آنها فکر کنیم. حتی، وقتی جنگ شروع شد و من خواستم بروم جبهه، آن آقای مربی انجمنی ما به من گفت: «نخیر! تو لازم نکرده به جبهه جنگ بروی. این کار ما مهم‌تر از رفتن شما جوان‌ها به جبهه جنگ است.» بعد از این موضع‌گیری آقای مربی، ماهیت واقعی آنها برایم مشخص شد و بدون هماهنگی با ایشان دیگر در کلاس‌ها شرکت نکردم. 

در گرماگرم درگیری‌های ماجرای انقلاب فرهنگی، طی اردیبهشت ماه ۱۳۵۹، حمله عناصر «نیروی دلتا»ی ارتش آمریکا به صحرای طبس، با هدف آزادسازی گروگان‌ها، انجام گرفت؛ که به مدد الهی آن فضاحت را برای آمریکایی‌ها به همراه داشت.  

حادثه دیگری که دقیقاً ناشی از شکست مداخله نظامی امریکا در طبس بود در ۱۸ تیرماه ۱۳۵۹ پیش آمد و برآمد آن کودتای شبکه سلطنت طلب «نقاب» بود؛ که طی آن سران کودتا، با تطمیع افراد مختلف در داخل و خارج از کشور، پروژه‌ای را طراحی کرده بودند که با آن بتوانند، به زعم خودشان، جمهوری اسلامی ایران را ساقط کنند. 

اعضای شبکه نقاب را تعدادی از سیاستمداران و ژنرال‌های فراری ارتش شاهنشاهی، همراه عناصری از نیروی هوایی و نیروی زمینی و نیروی مخصوص، تشکیل می‌دادند و محل اصلی تجمع براندازانه آنها پایگاه هوایی شهید نوژه همدان تعیین شده بود. مهم‌ترین اهداف کودتاچیان که مقرر شده بود به شدت مورد حمله و بمباران هوایی قرار بگیرند، عبارت بود از: 

- حسینیه جماران؛ اقامتگاه جدید حضرت امام پس از انتقال معظم له از بیمارستان قلب تهران به شمال پایتخت 

- ساختمان مجلس شورای اسلامی یا همان کاخ سنای سابق در خیابان امام خمینی شهر تهران 

- مراکز و پایگاه‌های سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سطح پايتخت 

- شهر قم و مشخصاً منازل مراجع تقلید، حوزه علمیه، و مدرسه فیضیه 

مطابق اسنادی که بعدها از عناصر این شبکه کشف شد، کودتاگران قصد داشتند روز ۲۰ تیرماه ۱۳۵۹، با حمله‌ای برق‌آسا به مراکز فوق، شیرازه کشور را از هم بپاشند و زمام امور مملکت را به دست بگیرند. آنها حتی اعلامیه‌ای را که قرار بود صبح فردای کودتا از رادیو ایران پخش بشود تنظیم کرده بودند تا با قرائت آن از بخش‌های خبری رادیو و تلويزيون زهرچشمی اساسی از مردم بگیرند. 

نحوه لو رفتن این توطئه پیچیده شورای امنيت ملی حکومت کارتر علیه ملت ما از آن امدادهای غیبی بود که توصیه می‌کنم حتماً خوانندگان صحبت‌های بنده، به خصوص جوان‌ها و نوجوان‌های ایرانی، به تاریخ مراجعه کنند و آن را مطالعه کنند.

البته در آن ایام برداشت من از این دو رخداد تکان دهنده، که به صورت زنجیره‌ای و پی در پی به وقوع پیوست، این بود که همه توطئه‌هایی که علیه انقلاب اسلامی شکل می‌گیرد از طرف عوامل فراری رژیم شاه و ضد انقلابیون مقیم خارج از کشور سازمان‌دهی می‌شود. همین طرز تلقی باعت شد دومین تصمیم زندگی‌ام را در آن مقطع بگیرم و آن این بود که به سهم خودم سرمنشأ این توطئه‌ها را از بین ببرم. نظرم را با علیرضا عندلیب، از دوستان هم دانشگاهی‌ام، مطرح کردم و گفتم: «ببین علی رضاء الان که دانشگاه‌ها تعطیل شده، بهترین فرصت است که ما برویم خارج از کشور و این خائنان به مملکت را به سزای اعمالشان برسانیم.» 

*سرلشکر محمد علی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران/ کالک های خاکی



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *