ثروت افسانه ای پدرم باعث شد زن پسر عمویم شوم/ عشق اروپا زندگی ام را سیاه کرد

23:50 - 12 مرداد 1395
کد خبر: ۲۰۴۹۵۸
پلكهايش سنگينی می كرد و دنيا را تار مي ديد و انگار در همين تاريكی متوجه اشك و داد و بيداد های خانواده اش شد و تازه متوجه شد كه خانواده اش چقد او را دوست دارند.
ثروت افسانه ای پدرم باعث شد زن پسر عمویم شوم/ عشق اروپا زندگی ام را سیاه کردبه گزارش گروه جامعه ،برای زنده ماندنش حاضر بودند همه كار بكنند ناخداگاه از خداوند بزرگ طلب عمر دوباره كرد و انگار اطرافیان هم متوجه پشیمانی او شدند و آن ها نیز عاجزانه از خدا خواستند كه گوشه چشمی به این نو عروس كند.
 
 از آنجایی كه لطف بیكران حضرت حق شامل حالش شده بود از مرگ حتمی نجات پیدا كرد و با اقدام به موقع كادر بیمارستان معده او را كه حدود 40 عد دقرص خورده بود،شستشو دادند.
 
مریم درحالی كه نای صحبت كردن نداشت گفت پسر عمویم را نمی خواستم و به علت اینكه تك فرزند بودم و پدرم هم بسیار ثروتمند بود و از آنجایی كه دلش نمی خواست سرمایه ی یك عمر زندگی اش به جیب افراد غریبه برود با همكاری عمویم به زور مرا به عقد پسر عمویم درآورند.
 
از همان ابتدای عقدم به پسر عمویم گفته بودم كه هیچگونه علاقه ای برای ازدواج با تو ندارم و اگر دسیسه پدر و عمویم نبود هیچگاه به عقدت در نمی آمدم.
 
در واقع با این حرفهایم  می خواستم كه طلاقم بدهد و از نظر آزادی درویزا گرفتن و رفتن به خارج از كشور  مشكلی نداشته باشم. پسر عمویم واقعا به من علاقه داشت و با اینكه این حرف ها را به او زده بودم ولی با مهر و محبتی كه هر روز بیشتر می شد، می خواست دل مرا به دست آورد.
ولی مرغ من یك پا داشت و می خواستم خارج از كشور بروم و ادامه تحصیل بدهم و شاید هم برای همیشه آنجا بمانم.
 
 از آنجایی كه من تنها وارث ثروت هنگفت پدرم بودم اجازه نمی داد كه من از جلوی چشمانش تكان بخورم و هر چه التماسش می كردم فایده نداشت . پدر وعمویم برای اینكه حال و هوای ادامه تحصیل در خارج از كشور از سر من بیفتد بساط عروسی را در یك چشم به هم زدن مهیا كردند ومن هم برای اینكه اعتراضم را نسبت به این قضیه نشان دهم 40عدد قرص را برداشتم ودر یك لیوان حل كرده وآن را سر كشیدم.
 
در این وسط تنها شانسی كه آوردم این بود كه درب اتاقم نیمه باز بود و مادرم متوجه حالت تهوع و سرگیجه ام شد و فورا مرا به بیمارستان رساندند.
 
مریم گفت واقعا ساده گی كردم و اصلا باورم نمی شود منی كه انقدر شور و شوق زندگی داشتم و دارم، این كار را كرده باشم. واقعا از تمام وجودم از خدا استمداد گرفتم و به درگاهش توبه كردم.
 
الان متوجه می شوم كه زندگی و فرصت زندگی كردن یعنی چه و خدا را شكر می كنم كه فرصت مجدد به من عطا كرد و مطمئنا به جبران این لطف دیدگاه  وسبك زندگی ام را عوض خواهم كرد.
انتهای پیام/  



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *