ماجرای یک نبش قبر بعد از 30 سال

2:40 - 11 فروردين 1395
کد خبر: ۱۳۷۳۴۹
دسته بندی: جامعه ، عمومی
تقریبا آخر وقت اداری بود. با سلام و صلوات قدم برمی داشتم. چه فکرهایی و تصوراتی به ذهنم می اومد. خیلی ترس داشتم. همینطور که جلو می رفتم به قطعه ها و اطراف نگاه می کردم. کمی جلوتر که رفتم دیدم چند نفری از پرسنل در حال کندن قبری هستند.
ترس از مُرده


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *