2300 کشته دستاورد ۱۴ سال حضور آمریکا در "افغانستان"

12:27 - 08 فروردين 1395
کد خبر: ۱۳۳۰۰۶
فارن‌پالیسی در گزارشی نوشت: کشته شدن بیش از 2300 آمریکایی و یک تریلیون دلار هزینه، دستاورد واشنگتن از حضور ۱۴ ساله‌ در افغانستان است.
2300 کشته دستاورد ۱۴ سال حضور آمریکا در به گزارش سرویس بین الملل فاجعه‌ انسانی که بیش از یک میلیون پناهنده را در طول سال گذشته به اروپا کشانده است، تنها بحرانی اروپایی نیست.
 
مردم آمریکا اگر چه احساس می‌کنند از این تراژدی فاصله دارند و به خود اطمینان داده‌اند که این مشکل مختص کشورهای دیگر است اما از ریشه‌های پیچیده‌ این فاجعه هیچ اطلاعی ندارند.
 
فارن‌پالیسی نوشت: اینکه پناهندگان افغانستانی بزرگ‌‌ترین گروه را پس از مهاجران سوری تشکیل می‌دهند نشان دهنده آن است که ریشه‌های مشکلات امروز نه به دوران اخیر برمی‌گردد و نه محدود به کشورهای مشخصی می‌شوند.
 
از زمان فروپاشی رژیم طالبان در سال 2001، نزدیک به 6 میلیون افغانستانی که در اثر انقلاب و مداخله‌ خارجی‌ها در دهه‌ 1970 و اوایل 1980 فرار کرده بودند، به کشور خود بازگشته‌اند.
 
با این‌حال، ناامنی بسیاری از آن‌ها را وادار کرد تا بار دیگر کشور خود را ترک کنند. در حدود 2.5 میلیون افغانستانی در پاکستان باقی مانده‌اند و بیش از یک میلیون مهاجر دیگر در ایران سکونت دارند.
 
موج جدید مهاجرت‌ها با خروج نیروهای ناتو از افغانستان
 
طی 2 سال گذشته، خروج بخش زیادی از نیروهای ناتو و ایالات متحده و بسیاری از سازمان‌های خارجی و همچنین قدرت‌گرفتن گروه‌های شورشی، موج دیگری از مهاجرت‌ها را به‌ راه انداخت.
 
براساس آمار کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، خشونت و بی‌ثباتی در 21 ولایت از 34 ولایت افغانستان، بیش از 1.2 میلیون افغان را در سال 2015 آواره کرده است؛ 154 هزار مهاجر افغان تنها در سال گذشته در آلمان ثبت شده‌اند.
 
اما این فاجعه توجه اندکی در ایالات متحده دریافت کرده است. ملت و نخبگان سیاسی آمریکا که خسته از جنگ هستند، ترجیح می‌دهند با این مسئله چنین مواجه شوند که گویی مسئله‌ای معمول در اثر هرج‌ و مرج‌های سیاسی افغانستان است.
 
در واشنگتن، این نگاه رایج است که افغانستان کشوری است که در جنگ بی‌پایان میان جنگ‌سالاران، رؤسای قبایل و افراط‌گرایان گرفتار شده است. ژنرال «جان نیکلسون» رهبر جدید نیروهای ایالات متحده در افغانستان، اخیراً در مجلس سنای آمریکا افغان‌ها را به‌عنوان کسانی که از هنگام تولد جنگ‌جو هستند، خوانده است.
 
چنین تفسیر نادرستی از افغانستان و مردم آن، بیشتر در جایی جذابیت داشته است که به‌عنوان راهی برای توجیه دستاوردهای اندک آمریکا در طول 14 سال گذشته مورد استفاده قرار می‌گیرد توضیحی برای اینکه چرا مداخله‌ آمریکا، علی‌رغم این‌که هزینه‌ انسانی آن از دست‌رفتن جان 2300 آمریکایی و هزینه‌ آن درحدود یک تریلیون دلار بوده است، نتوانسته است به اهداف خود دست یابد.
 
در این گزارش آمده است: واضح است که به‌ جای پذیرش مسئولیت سیاست‌هایی که منجر به افزایش مهاجرت مردم افغانستان شده است، بار تقصیر بر عهده‌ افغان‌ها قرار بگیرد و آن‌ها عقب‌مانده، قبیله‌گرا و ناسپاس در برابر هدایای آمریکا برای پیشرفت این کشور خوانده شوند.
 
نخستین گام برای توضیح دقیق اوضاع این است که درک کنیم چه‌گونه تاریخ افغانستان و آمریکا به‌هم تنیده شده‌اند و اذعان کنیم که نفوذ ایالات متحده تا چه حد در شکل‌گیری افغانستان طی 7 دهه‌ گذشته تاثیر داشته است.
 
آمریکایی‌ها مدت‌ها پیش از سال 2001، با هدف بازسازی زندگی مردم افغانستان در امتداد خطوطی که منافع ایالات متحده را تضمین می‌کرد، به این کشور آمدند.
 
فارن‌پالیسی نوشت: همزمان با اینکه ایالات متحده با آغاز جنگ سرد، جایگاه خود را برای اعمال نفوذ در افغانستان تثبیت می‌کرد، نگرانی‌های این کشور درمورد خطر توسعه‌طلبی شوروی در این کشور نیز افزایش یافت.
 
واشنگتن، برای مقابله با روسیه کارشناسان توسعه و هزینه‌های زیادی را در افغانستان انجام داده است. آن‌ها پروژه‌های زیربنایی پر زرق‌ و برقی در افغانستان اجرا کردند که به منظور متقاعد کردن افغانستان و شوروی مبنی بر برتر بودن شیوه زندگی آمریکایی‌ها در هر گوشه‌ای از جهان است.
 
اما پروژه‌های آمریکایی مشکلی 2 گانه ایجاد کردند: خالی‌کردن خزانه‌ افغانستان و ویرانی محیط زیست. در پی این مشکلات، خشم زیادی برانگیخته شد.
 
حمایت آمریکا از شاه و دوقطبی‌شدن جامعه افغانستان
 
درعین‌حال، حمایت آمریکا از شاه، منجر به قطبی‌شدن بیشتر جامعه‌ افغانستان شد. روشنفکران به حاشیه رانده‌ شده برخاستند، درحالی‌ که فساد پرورش‌ داده‌شده توسط ابرقدرت‌ها را محکوم کرده و برای فقر توده‌ها افسوس می‌خوردند. برای این منتقدان، حضور مشاوران آمریکایی و شوروی در تقریباً تمام حوزه‌های زندگی مردم افغانستان، سندی بر اثبات انقیاد ملت افغانستان در چنگ امپریالیست بود.
 
زمانی که در سال 1970، افغانستان به شیوه‌های بی‌شماری گرفتار قدرت آمریکا شده بود. پایتخت غرق در کارشناسان خارجی بود که به آخرین حربه‌های تکنوکرات‌ها برای چگونگی تنظیم مجدد اقتصاد و جامعه‌ افغانستان مسلح بودند.
 
سازمان‌هایی مانند بنیاد آسیا، از تحصیلات و برنامه‌های آموزش خانواده که هدف آن‌ها بیشتر زنان بودند، حمایت می‌کردند. آژانس مبارزه با مواد مخدر ایالات متحده، مبارزه علیه مواد مخدر در افغانستان را راه‌اندازی کرد؛ جایی که هزاران نفر از گردشگران غربی، به دنبال مواد مخدر ارزان‌قیمت، موجب افزایش دید تولید تریاک و حشیش شده بودند.
 
در سال 1978، کودتای چپی‌ها در کابل، جنگ نیابتی میان مسکو و واشنگتن را جرقه زد. کمونیست‌های افغانستانی موجی از خشونت را آغاز کردند و ارتش سرخ و متحدان افغان آن، پس از سال 1979،مبارزه‌ای وحشیانه علیه مخالفان رژیم جدید به راه انداختند.
 
زخمی که شوروی بر تن افغانستان گذاشت
 
جامعه‌ افغانستان هنوز هم از زخم‌های فیزیکی و روانی مداخله شوروی رنج می‌برد. هزاران مین زمینی که در طول دهه‌ 1980 دفن شده بودند، هنوز هم خاک افغانستان را ازهم می‌پاشانند و تعداد زیادی معلول جسمی و افرادی دچار آسیب‌های روانی را برجا گذاشته‌اند؛ بخش زیادی از قربانیان را کودکان تشکیل می‌دهند.
 
فارن‌پالیسی نوشت: اگرچه اغراق است اگر نتیجه‌گیری کنیم که طالبان درنتیجه‌ سیاست‌های آمریکایی ظهور کردند، اما منصفانه است اگر بگوییم آن دسته از رهبران احزاب و خانواده‌های آن‌ها که در دوران جهاد ضدشوروی از حمایت آمریکای برخوردار بودند، هم‌چنان بر سیاست افغانستان سلطه دارند.
 
بخشی از آن‌ها از دولت فعلی حمایت می‌کنند، از جمله والیان و مقامات متعددی در دولت «اشرف غنی» و بخشی دیگر علیه این دولت می‌جنگند، مانند شبکه‌ حقانی؛ اما درهرصورت، کسانی که زمانی توسط ایالات متحده حمایت می‌شدند، هنوز هم در آینده‌ افغانستان تاثیرگذار هستند.
 
ادعاهای آمریکا مبنی بر پیروزی در افغانستان در سال 2001، بسیار زودگذر بودند. مداخله‌ نظامی باعث سرنگونی دولت طالبان، ازهم‌پاشیدن جنبش و پراکنده‌شدن نیروهای آن شد.
 
پس از آن، آمریکایی‌ها سهم قابل‌ملاحظه‌ای در تشکیل دولتی اقتدارگرا و فاسد داشتند که در چشم بسیاری از مردم افغانستان مشروعیت ندارد. تقلب‌های انتخاباتی، واسطه‌بازی و سوءاستفاده‌های مالی، محصول مشترک مقامات آمریکایی و افغان بوده است.
 
گزارش‌های نماینده ویژه سازمان ملل برای بازسازی افغانستان، تنها باز بخش اندکی از سطوح هم‌دستی و بی‌کفایتی ایالات متحده پرده برداشت.
 
زمانی که دولت بوش افغانستان را مکانی فراتر از قوانین بین‌المللی خواند، واشنگتن موضوعی را در آن زمان تصویب کرد که بسیاری از مقامات به آن نتیجه رسیده بودند: افغانستان، کشوری وحشی و جایی است که زبان زور، تنها راه ارتباطی است.
 
میراث آمریکایی شکنجه
 
تکیه بر شبه‌نظامیان، حملات شبانه، زندان‌های بدون محاکمه در بگرام، گوانتانامو و بسیاری از زندان‌های محرمانه‌ سازمان سیا، برآوردهای منطقی از چنین تصوری بودند. دولت جدید افغانستان، بر میراث آمریکایی شکنجه و مصونیت از مجازات ساخته شده است.
 
در دوران «باراک اوباما» استفاده از شبه‌نظامیان غارتگر، ترور و حملات هواپیماهای بدون سرنشین افزایش یافتند. اگرچه تعداد بیشتری از غیرنظامیان توسط طالبان صدمه دیدند، اما سوالات بسیاری درزمینه‌ هزینه‌های انسانی این استراتژی‌ها باقی می‌ماند.
 
جبران‌خسارت‌های پرداخت‌شده توسط ایالات متحده به غیرنظامیان، معیاری آشکار از اندیشه‌ رایج است: برطبق آمارهایی که توسط یک گروه حمایتی به نام «غیرنظامیان در جنگ» موردبررسی قرار گرفته‌اند، نزدیک به 9 میلیون دلار در سال‌های 2005 تا 2014 به قربانیان افغان پرداخت شده است که متوسط آن، حدود 2500 دلار برای هر مرگ ناشی از اقدامات ایالات متحده در نظر گرفته شده است. اما ارقامی بسیار پایین‌تر نیز غیرمعمول نیستند.
 
محدودیت‌های مهاجرت افغان‌ها به ایالات متحده نیز حتی برای کسانی که به این کشور کمک کرده بودند، دلیل دیگری از ناامیدی است. هزاران مترجم و راهنمای آمریکایی‌ها، اکنون برای فرار از اقدامات تلافی‌جویانه در کشورشان، به‌دنبال کسب ویزا هستند.
 
از ماه اکتبر 2006 تا ماه نوامبر 2015، ایالات متحده تنها 17619 ویزا برای این افراد صادر کرده است و تعداد بسیار بیشتری از این درخواست‌ها بی‌نتیجه باقی مانده‌اند. در طول همین دوران، تنها 5375 افغانستانی موفق شده‌اند ازطریق کانال‌های معمول ویزا به دست بیاورند.
 
واشنگتن هم‌چنان به‌‌شدت نسبت به متقاضیان ویزا از افغانستان بدگمان است.
 
تعداد زیادی از خانواده‌های افغانستانی، که قادر به دریافت اسناد برای مهاجرت قانونی نیستند، با بدترشدن شرایط امنیتی و افزایش بیکاری، برای زنده مانده دست و پا می‌زنند.
 
سفر به اروپا، آخرین راه چاره
 
آخرین چاره برای آن‌ها، تن‌سپردن به سفر خطرناک به اروپا است؛ مقصدی که بسیاری از زنان، مردان و کودکان افغانستانی زنده نمی‌مانند تا آن را به چشم خود ببینند.
 
در طول چندین دهه، ایالات متحده نه تنها فاقد ظرفیت کافی برای ساختن جامعه‌ افغانستان بوده است، بلکه نقش مهمی در از هم‌پاشیدن آن ایفا کرده است. رویکرد کنونی آمریکا  مبنی بر نگه‌داشتن بخشی از نیروهای عملیات ویژه به‌هدف پیشگیری از پیروزی کامل طالبان و شورشیان دیگر، بعید است بتواند از سقوط دولت افغانستان جلوگیری کند. این رویکرد، فقط دستورکاری برای جنگی بی‌پایان است.
 
یکی از راه‌های جایگزین باقی‌مانده، که مدت‌های طولانی توسط واشنگتن نادیده گرفته شده است، تعهد و پایبندی پایدار به حل‌ و فصل سیاسی جنگ داخلی افغانستان و درگیری‌های منطقه‌ای آن است.
 
هر طرف باید چیزی را قربانی کند
 
این تعهد  اگرچه چالش‌برانگیز است، اما ناممکن نیست. هر طرف باید چیزی را قربانی کند. شکل‌دادن به خطوط دقیق چنین راه‌حلی ممکن است فراتر از قدرت واشنگتن باشد.
 
اگرچه، آن‌چه ایالات متحده در این میان می‌تواند و باید انجام دهد، این است مسئولیت تاریخی، اخلاقی و سیاسی خود را به تمام پناهندگان افغانستانی و نه‌تنها به آن بخش از آن‌ها که در عملیات‌های ایالات متحده کمک کرده‌اند، بپذیرد.
 
فارن‌پالیسی نوشت: ایالات متحده که در بازسازی افغانستان برای مردمش ناکام بوده است، باید پروژه‌ واقع‌بینانه‌تری را در پیش بگیرد که سابقه‌ای طولانی از موفقیت را با خود دارد: اسکان مجدد مهاجران افغانستانی در ایالات متحده؛ در سرزمینی که موجب شکوفایی تعداد زیادی از افغان‌ها از موج قبلی مهاجرت شده است.
 


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *