رؤسای قوه قضائیه وکیل آنلاین مجله حقوقی

وقتی همسر شاه مخلوع در دامان توده ای ها پرورش یافت!

10:12 - 05 آبان 1393
کد خبر: ۱۲۷۸۷
دسته بندی: فرهنگی ، عمومی
خبرگزاری میزان: فرح در زمان دانشجویی به طور رسمی عضو سازمان دانشجویی حزب توده بود. وی به اعتراف احسان طبری، در تظاهرات توده‌ای در پاریس شرکت می‌کرد.

: فرح در زمان دانشجویی به طور رسمی عضو سازمان دانشجویی حزب توده بود. وی به اعتراف احسان طبری، در تظاهرات توده‌ای در پاریس شرکت می‌کرد.

به گزارش در دهه 40 شمسی، دربار پهلوی دوم کاملا احساس کرد که برای تثبیت پایه‌های سلطنت و به انزوا راندن دین اسلام به عنوان اصلی‌ترین نقطه تهدید نظام سلطنتی، ناگزیر به حضور پررنگتر در میدان فرهنگ و مدیریت فرهنگی کشور است

به گزارش و به نقل از "کیهان" در دهه 30 و 40، تکاپوی کلونی‌های چپ‌گرای مخالف پهلوی دوم در حیطه ادبیات با اجیر کردن و یا جذب شاعران و نویسندگانی مانند نیما یوشیج [پدر شعر نو]، صمد بهرنگی [داستان نویس]، غلامحسین ساعدی [ که در زمانی به همکاری با ساواک روی می‌آورد و پس از انقلاب عضو مرکزیت منافقین می‌شود]، احمد شاملو [که در اوان جوانی به جاسوسی برای نازی‌ها مشغول بود]، سیاوش کسرائی و... انگیزه دربار را برای میدان‌داری فرهنگی تقویت کرده بود.


در سال 1344 بود که نام کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پیش کشیده شد. موسس این مرکز، دفتر فرح دیبا یا بهتر بگوییم خود فرح دیبا معرفی شد.
فرح، در 30 دی سال 1338 در حالی که پیش از آن قصد ازدواج با یک فرد ایرانی به نام «کریم پاشا بهادری» را داشت، به عقد محمدرضا پهلوی درآمد.
جالب این بود که فرح در زمان دانشجویی به طور رسمی عضو سازمان دانشجویی حزب توده بود.
وی آن‌چنان که «حسین فردوست» در کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی تاکید می‌کند؛ به اعتراف احسان طبری، در تظاهرات توده‌ای در پاریس شرکت می‌کرد.


هدف از تاسیس
در همان سال تاسیس، کانون فراگیر کردن کتاب‌خوانی میان کودکان و نوجوانان و آموزش و سرگرمی نوجوانان اعلام شد.اما کم‌کم بخشهای انتشارات نوشتاری و شنیداری، پویا نمایی [انیمیشن] و بخش سینمایی کانون نیز پا گرفت!


جاسوسه‌ای بر بام کانون
فرح دیبا، هنگام تحصیل در مدرسه فرانسه زبان‌رازی تهران، با «لیلی جهان‌آرا »یا« امیر ارجمند» آشنا شد و به زودی این آشنایی تبدیل به یک دوستی بسیار عمیق گردید.
امیر ارجمند در فرانسه نیز همکلاسی فرح شد و مانند او به عضویت سازمان دانشجویی حزب توده درآمد.پس از ازدواج فرح با محمدرضا، امیر ارجمند این فرصت را یافت که به دل دربار نفوذ کند.
امیر ارجمند در سال 1327 در تهران متولد شد. پدرش کارمند وزارت دارایی و مادرش کارمند موزه ایران باستان بود.اسناد اداره هشتم ساواک جملگی تاکید می‌کند که امیر ارجمند، ضمن داشتن روابط مشکوک جنسی با عناصر مختلف سیاسی داخلی و خارجی، برای C.I.A و-به گفته ای- احتمالا موساد فعالیت می‌کرد.در کتاب «معماران عصر پهلوی» از ارتباط لیلی امیر ارجمند با «کا.گ.ب» سرویس اطلاعات و امنیتی اتحاد جماهیر شوروی نیز صحبت شده است.این زن که در پاریس دچار ارتداد شده بود، به عنوان مدیر و نماینده فرح دیبا در راس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان قرار گرفت تا اهداف ضد دینی را در عرصه فرهنگ، به شیوه‌ای عوامفریبانه پی‌گیرد! برای آشنایی بیشتر با ماهیت و عملکرد سیاسی و فرهنگی امیر ارجمند می‌توانید به کتاب نیمه پنهان [جلد چهل و هشتم] که از سوی موسسه کیهان منتشر شده است، مراجعه کنید.


مائوئیستی در خدمت دربار!
امیر ارجمند اما یکی از بانیان ورود فردی به نام «فیروز شیروانلو» به کانون بود. شیروانلو که دارای اندیشه مائوئیستی بود به مدیریت انتشارات و بخش‌ سینمایی کانون رسید. در کتاب «ترور شاه» که از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، از شیروانلو به عنوان یکی از متهمان ترور شاه در کاخ مرمر نام برده می‌شود. تروری که در 20 فروردین سال 1344 با اقدام سر بازی به نام «رضا شمس‌آبادی» صورت گرفت. دراین ترور، محمدرضا زخمی شد و شمس‌آبادی با 16 گلوله از پای درآمد.
فرح دیبا اما نزد شاه وساطت کرد و یکی از متهمان اصلی پرونده ترور کاخ مرمر یعنی «پرویز نیک‌خواه» هدف بخشش قرار گرفت. نیک‌خواه بعدها به مدیر واحد مرکزی خبر گمارده و پس از انقلاب 57 نیز به جرم فساد فی‌الارض و... تیر باران شد.
نیک‌خواه و شیروانلو هر دو در انگلیس تحصیل کرده بودند و درگروهی مائوئیست در کنار یکدیگر فعالیت می‌کردند.اینکه چگونه شیروانلو از اتهام فعالیت تروریستی تبرئه شد و به چه شیوه‌ای، با وجود سابقه مائوئیستی در سایه اعتماد دستگاه پهلوی قرار گرفت مبهم است.
اما ابراز و اثبات وفاداری به سلطنت و همکاری با ساواک قطعا دلیل موجهی تلقی می‌شد تا فردی چون شیروانلو در سایه اعتماد سلطنت قرار بگیرد و به مسئولیت جایی مانند کانون دست یابد!
این نویسنده و عنصر نظام سلطنتی در 30 بهمن سال 1367 در 56 سالگی درگذشت!


سینمای شبه روشنفکری همزاد فیلم -فارسی
بخش سینمایی کانون در سال 49 پاگرفت این بخش بر آن بود تا متفاوت از «فیلم- فارسی» آشکار شود. در واقع «موج نو»ی سینمای ایران - که پیشتر درباره آن سخن گفتیم- به نوعی در کانون، سربرآورد. با این تفاوت که فیلم‌های کانون، از ادعای «نقد اجتماعی» به دور بودند.فیلم‌سازانی چون عباس کیارستمی، بهرام بیضائی، امیر نادری، فرشید مثقالی، علی‌اکبر صادقی، ناصر تقوایی و... جذب کانون شدند.

سینمایی که در دل جشنواره ها رشد کرد

به گفته سعید مستغاثی- منتقد و مستندساز، «کانون دقیقا در مسیر ساخت فیلم‌های شبه روشنفکری قدم برداشت و نوعی از سینمای بی‌مخاطب را ارائه کرد.» سینمایی که تنها در دل جشنواره‌های داخلی و گاه خارجی نظیر «سانفرانسیسکو» رخ نشان داد.
از جمله فیلم‌های کانون می‌توان به فیلم کوتاه «عمو سبیلو» ساخته بهرام بیضائی اشاره کرد. فیلم داستان مردی است که با بازی فوتبال بچه‌های محله زندگی‌اش مشکل دارد.کانون با وجود تظاهرات شبه روشنفکرانه خود، نتوانست سینمای ایران را از انحطاط و تسلط سکس و خشونت و ترویج فرهنگ جاهل مآبی نجات دهد. زیرا خود به دلیل دوری از ارزش‌های دینی و ملی، وجهی دیگر از «ابتذال» را نمایندگی می کرد!فیلم‌سازان کانون هیچ یک ماهیت و دغدغه‌ دینی نداشتند. برخی از آنها درون کانون پرچم شبه روشنفکری را بر گرده می‌کشیدند و در بیرون از دایره کانون وفاداری به فیلم فارسی را صحه می‌گذاشتند. فیلم‌سازی مانند ناصر تقوایی «رهایی» را در کانون می‌سازد اما در سال 51 هم فیلم مستهجن «آرامش در حضور دیگران» را با مشارکت غلامحسین ساعدی عنصر چپ گرا ودر عین حال همکار ساواک، می‌نویسد و خود می‌سازد.


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *