نامه‌ای برای نجات جهان

8:17 - 15 آذر 1394
کد خبر: ۱۰۶۲۷۴
خبرگزاری میزان - تروریسم بر خلاف آنچه ادعا می‌شود نه جنبه دینی دارد و نه از ابعاد انسانی، آزادی، پیشرفت، حق و عدالت برخوردار است بلکه برعکس، «آنارشیسم»، «جنایتکاری» و «تضاد با تمام ارزش‌های انسانی» از خصایص روشن آن به شمار می‌رود.
نامه‌ای برای نجات جهانبه گزارش به نقل از روزنامه حمایت، هفته گذشته مقام معظم رهبری دومین نامه خود به عموم جوانان در کشورهای غربی را منتشر نمودند که محوریت آن دردی مشترک بین جهان اسلام وغرب به نام «تروریسم» بود.

 در نامه اخیر ایشان که جوانان غرب بصورت خاص و تمام مردم دنیا به صورت عام مخاطب آن هستند، به واقعیت‌هایی بسیار مهمی اشاره شده و ضمن بهره‌گیری از زبانی قابل فهم و مستدل که به دلایل کاملاً منطقی نیز مستظهر است، دقیق‌ترین و ظریف‌ترین حقایق تبیین گشته است.

نکاتی که در این نامه به آنها تصریح شده از سوی جوامع غربی قابل گریز و اغماض نیست و به همین دلیل است که باید از فضای به وجود آمده بیشترین بهره‌برداری را نمود.

 در این پیام به یکی از مهم‌ترین موضوعات مطرح در سطح جهانی - «تروریسم» - اشاره شده که تنها به ایران، غرب آسیا و حتی مسلمانان اختصاص ندارد، بلکه مسئله‌ای است که امروز دامن‌گیر تمامی جوامع از هر فرهنگ و هر عقیده‌ای است.

به عبارت دیگر قلد‌رمآبی، جنایت‌کاری، زورگویی، قتل و باج‌گیری «تروریسم کور» به سکه رایج این روزها تبدیل شده و برخی از دولت‌ها نیز به صورت مستقیم و غیرمستقیم با آنها همکاری دارند که مصداق کامل و روشن آن رژیم صهیونیستی است.

تروریسم بر خلاف آنچه ادعا می‌شود نه جنبه دینی دارد و نه از ابعاد انسانی، آزادی، پیشرفت، حق و عدالت برخوردار است بلکه برعکس، «آنارشیسم»، «جنایتکاری» و «تضاد با تمام ارزش‌های انسانی» از خصایص روشن آن به شمار می‌رود.

طبعاً این جریان خشن برای تثبیت موقعیت خود در عرصه بین‌المللی در هر نقطه‌ای از جهان که بتواند دست به جنایت می‌زند و مسلمان و غیرمسلمان نمی‌شناسد.

از شمال آفریقا تا شرق آسیا از گزند این گروه‌های وحشی در امان نیستند و هر کشوری صرفنظر از دین، مذهب، فرهنگ و نژاد، در معرض آشوبگری آنان قرار دارند.

 این همان درد مشترکی است که رهبر حکیم انقلاب، هوشمندانه بر آن تاکید نمودند.

با نگاهی به گذشته در می‌یابیم ادعای «مبارزه با تروریسم» روی دیگر سکه «مبارزه با اسلام» و منظور از «تروریسم» نیز در فرهنگ غرب با «اسلام» مترادف شده است.

 پس از فروپاشی شوروی، ماموریت ناتو به مقابله با اسلام تغییر شکل پیدا کرد و از آنجا که بیان این استراتژی برای آنان هزینه داشت و از سوی دیگر چشم طمع به منافع عظیم کشورهای اسلامی دوخته بودند، به دروغ دم از «مقابله با تروریسم» زدند.

در نتیجه این مسئله به مستمسکی دو وجهی و استانداردی دوگانه تبدیل گشت تا از رهگذر آن به منافع خود نائل شوند.

طالبان، القاعده، داعش و دیگر گروه‌های تروریستی – تکفیری دقیقاً با همین فلسفه نضج گرفتند. داعش و گروه‌های مشابه آن، آخرین مجموعه‌های تروریستی نخواهند بود و شکی نیست که پس از نابودی داعش، نسخه‌های جدیدی از تروریسم در سطوح دیگر و با اشکال متفاوت رونمایی خواهند شد.

 بنابراین، هرگاه تروریسم در جهت منافع غرب حرکت کند، «خوب» و هر زمان بر خلاف آن گام بردارد، «بد» ارزیابی می‌گردد.

این حقیقت، نمادی رسوا و مفتضح از معیارهای دوگانه غرب به دلیل ارجحیت منافع دولت‌ها بر ارزش‌های انسانی و اخلاق است.

 به عبارت گویاتر، سرنخ تروریسم عبارت است از «تسلط معیارهای دوگانه بر سیاستهای غرب»، «تقسیم تروریسم به انواع خوب و بد» و «ترجیح منافع دولت‌ها بر ارزش‌های انسانی و اخلاقی.»

شاکله تروریسم که معنای دیگر «دست‌نشاندگی» بدون هیچ رویکرد مذهبی، انسانی و عقلی است، ناشی از فقری است که غرب بر عناصر تروریستی تحمیل کرده است، خواه فقر اقتصادی باشد و خواه فقر فرهنگی و فکری.

فقر اقتصادی کشورهای آفریقایی و آسیایی، عمدتاً جوانان این دو قاره را به سمت کشتار انسان‌های بی‌گناه سوق داده و فقر فکری باعث شده جوانان مرفه و غرق در لذائذ دنیای غرب به سوی سراب تروریسم تکفیری کشانده شوند و به روی هموطنان خود سلاح بکشند.

در نتیجه خاستگاه اول و آخر تروریسم را جز در غرب، در جای دیگری نمی‌توان سراغ گرفت.

نکته‌ای که نباید از آن غفلت کرد تفکر درباره چرایی خطاب مستقیم و بی‌واسطه ایشان به جوانان غربی است که باید آن را در نحوه عملکرد مجموعه دستگاه‌های مسئول کشور جستجو کرد.

دیپلماسی عمومی که امروزه یکی از ابزارهای قوی در مناسبات جهانی مطرح است تنها به یک یا چند دستگاه ذی‌ربط محدود نمی‌شود بلکه طیف وسیعی از تشکل‌های اجتماعی و رسانه‌ای افزون بر مقامات اجرایی مسئولیت آن را برعهده دارند.

تغذیه فکری مردم جهان به عهده دیپلماسی عمومی است که در ابعاد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دارای جایگاهی برجسته می‌باشد.

 آگاهی‌بخشی به مردم دنیا درباره فحوای نامه مقام معظم رهبری که تحولات چند دهه اخیر را رقم زده، به طور جدّی در دستور کار مسئولین و دستگاه‌های مرتبط با آن قرار نگرفته است.

انقلاب اسلامی به دلیل پیشتازی در امر مبارزه با تروریسم، مسئولیت سنگینی در این‌باره دارد و اهمال در حوزه دیپلماسی عمومی است که رهبر انقلاب را به گفتگوی مستقیم با جوانان اروپا و آمریکا واداشت.

 روشن است که پس از اعلام این پیام، وظیفه مسئولین پایان نیافته و آنان موظفند مفاهیم روشنگرانه آن را به هر شکل ممکن به مخاطبین مورد نظر انتقال داده و در برابر جریان‌هایی که مانع از دریافت آن در جوامع هدف می‌شوند – شبیه اتفاقی که در پوشش خبری راهپیمایی عظیم اربعین روی داد - مقابله نمایند.

متاسفانه موج رسانه‌ای غرب، انتشار نامه‌های آگاهی‌بخش ایشان را در راستای منافع نظام سلطه نمی‌داند و در برابر آن سکوت می‌کند.

 این در حالی است که اخبار بسیار کم اهمیت در گوشه‌ای از دنیا مانند مقاله‌ای بی‌محتوا یا کم‌مایه در بوق و کرنا می‌شود و با تفصیل منتشر می‌گردد.

بنابراین، با عنایت به موج غرض‌ورزی و عدوات دشمن، ضروری است تلاش دستگاه تبلیغاتی و دیپلماسی عمومی کشور حتی در سال‌های آینده مضاعف شده و تلاش فوق‌العاده‌ای در این‌باره معمول گردد.

 آنچه که در حال حاضر رخ داده است، خطری برای همگان به شمار می‌آید که بر خلاف تصور طراحان آن، تنها در چارچوب منطقه و غرب آسیا باقی نمانده و به سرعت در حال بازگشت به موطن خود یعنی غرب است.

 ویروس تروریسم کور تنها زمانی علاج می‌شود که عزمی همگانی در غرب به مدد آگاهی جوانان اروپا و آمریکا به همراه اراده تمام مردم دنیا شکل گیرد تا از رهگذر آن، بستر و زمینه صلح جهانی مهیا و آماده گردد.

صلحی که با معنویت همراه است و زمینه‌ساز نجات دائمی ابناء بشر برای همیشه تاریخ  خواهد بود.

/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه‌های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *